می‌دونید، چجوری بگم، “دیدم می‌تونم”!

وقتی به تایید مسئولان بنیاد خیریه روشنای امید ایرانیان مقرر شد با او مصاحبه‌ای کوتاه صورت بگیرد، چند ورق کاغذ و قلم آماده کردم و بدون ذهنیت قبلی برای اخذ اطلاعات لازم و پرسش و پاسخی کوتاه شماره‌ها را یک به یک فشردم اما به آخری نرسیده بودم که احساس حقارتی عجیب تمام وجودم را فراگرفت، ناگهان چیزی از درون پرم کرد، چیزی شبیه به یک هشدار به موقع، شماره آخر را نگرفتم، صبر کردم، اگر تماس تلفنی برقرار می‌شد باید می‌دانستم با چه کسی صحبت می‌کنم، باید می‌دانستم که در آن سوی خط تلفن بانویی از این سرزمین پاک و دوست داشتنی سخن خواهد گفت که روح بلند و نگاه عمیقش به سادگی هم کلام من خبرنگار نخواهد شد، نفس عمیقی کشیدم و به تصوری باطل خود را آماده شنیدن خاطراتش دانستم.

دوباره شماره پشت شماره و این بار، آغازگر دیالوگ با این روح بلندپرواز و محدودیت ناپذیر، یک سلام بود، سلامی که زیر فشار عظمت همت او لرزان به نظر می‌رسید. محض مراعات من بود یا وقت کوتاه و زمانی که همیشه در رقابت با این مبارز نستوه، عقب می‌افتد، به هر حال سخن کوتاه کرد و از سالهای سخت و تنهایی، از زخم‌های بی مرهم مانده، از کنایه ها و نگاه‌های مردم، از تهران، هیچ نگفت اما در ورای صوت پر دلهره‌اش می‌شد به راحتی ردپای آن بیت فیروزه‌ای قرن هفتم را جست و جو کرد، آنجا که شنیدیم: زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست، … کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت…

جوانانی که پس از زادروز ۱۸ سالگی، انگار برای دومین بار، شاید برای چندمین بار خود را آماده آغازی دیگر می‌کنند، یکی می‌گفت ما را دو بار سر راه می‌گذارند، بار دوم تلخ تر است…

وقتی از او خواستم درباره موفقیتش، تلاشش، مشکلاتش و امیدش توضیح دهد، گفت: یک چیز را باید بدانید، من نه کلاس رفتم، نه استاد داشتم، نه به صورت حرفه‌ای برای آموزش من هزینه شد، یک روز برای خرید وارد فروشگاه لوازم التحریر و متوجه شدم فروشنده برای یک خانم مراحل یک کار هنری را توضیح می‌دهد. مراحلی تکنیکی و کاملا تخصصی از کار پتینه روی شیشه، چوب، رنگ ها و نگهدارنده‌ها، کارهای تکنیکی در استفاده از ورق‌های طلا و …

جنس همتش را می‌شد از ضرب آهنگ صدایش حدس زد،بگذارید این قسمت را هماهنگونه که شنیدم بنویسم، فارغ از قید و بند نگارش، گفت: می دونید، چجوری بگم، « دیدم می‌تونم»!

و او در میان این همه بیراه تحمیلی، این همه قید و بند و محدودیت، خودش راه شد، اتحادی مبارک بین رهرو و راه، آغاز کرد و این بار بر سر راهی قرار گرفت که خودش می‌خواست. سختی‌های عجیبی که من حتی توان شنیدنش را نداشتم، خلاصه کرد، نگفت، یک راست رفت سراغ نمایشگاه، اتفاقی زیبا که اخیرا در دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت خارجه کلید خورده است. اما دلش نیامد از قیمت سرسام آور رنگ و مواد اولیه برای کارش بگوید، از نداشتن محلی هر چند کوچک حتی شبیه به یک کارگاه، از حسرت حضور در یک دوره آموزشی حرفه ای، از حسرت تجربه مطالعه جدیدترین کتاب‌های بین المللی، از دلهره دیده نشدن و ضررهای مالی که هر کدام به تنهایی ویرانگر بودند.

از وام یک میلیون تومانی سخن گفت که از طریق یک دوست توسط بنیاد خیریه به دستش رسید، مبلغی که شاید برای برخی درآمدیک تماس تلفنی باشد، مبلغی که هزاران برابر آن هم گاهی در قالب یک وام و بدون محدودیت؛ تعریف بانکی دارد. اما همین وام کوچک برای جهانی شدن این جوان ایرانی کفایت می‌کرد، می‌خواست حمایت شود اما غرورش چاشنی صدای استوارش بود، تاکیدش بر اخذ وام نه اخذ کمک مالی، انگار می‌خواست یادآوری کند که از حداقل حق جوانیش در این کشور سخن می‌گفت. حتی کمتر از حداقل…

استقبال بسیار خوبی از کارهای هنری او شده، سرکار خانم پورقربان، هنرمندی که نام و نان هرگز فریبش نداده و با همتی قابل ستایش کمر ناامیدی را خم کرده است، آثار او مورد توجه سفرای اغلب کشورهای خارجی قرار گرفته و این در حالی است که او در مدت زمان کوتاهی که فرصت داشته حتی به پردازش کارهای خود نپرداخته و می‌گوید: اگر زمان بیشتری داشتم، کارهای بهتری عرضه می‌کردم، نزدیک به عید است و او در اندیشه استفاده از فرصت فروش کارهای هنری خود، اما بدون فضای مناسب، بدون حمایت مالی و بدون قدرشناسی مسئولان و مردم، چه می‌شود کرد؟ البته که این سوال از سوی نویسنده مطرح می شود و این روح بلند نه معطل فضای مناسب است، نه چشم به راه مسئول و مردم، او پرواز می‌کند و به روزهای روشن و پر امید در زندگی مبارک و سرشار از انسانیت و فخر و بالندگی می‌اندیشد.

در حاشیه نمایشگاه ….

معاون حقوقی رییس جمهوری روز چهارشنبه در هشتمین بازارچه خیریه انجمن بانوان دیپلمات های وزارت خارجه حضور یافت و از بخش های مختلف این بازارچه بازدید کرد.

این بازارچه با مشارکت سفارتخانه های خارجی مقیم از هفتم تا دهم بهمن به مدت سه روز در مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه برپا شده است.

بازارچه خیریه انجمن زنان دیپلمات‌های وزارت خارجه از صبح روز چهارشنبه در محل مرکز پژوهش ها و مطالعات وزارت خارجه در نیاوران با حضور همسران دیپلمات های وزارت خارجه و با مشارکت برخی زنان دیپلمات سفارت خانه‌های مقیم تهران برگزار شد.

در این مراسم ملاوردی معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده در سخنانی گفت: برگزاری این بازارچه خیریه و فعالیت انجمن حامی از اهمیت و احترام به فعالیت های ارزشمند اجتماعی است.

وی گفت: زنان ایران امروز در شرایط خاصی هستند. امروز جامعه ایرانی در استانه تدوین ارایه برنامه ششم توسعه، نیمه راه چشم انداز بیست ساله و دو انتخابات بزرگ است و از طرفی در سال جاری جهان به استقبال اجرای سند توسعه پایدار رفته است که اهدافی ۱۷ گانه را دنبال می کند و یکی از این اهداف مربوط به حوزه خانواده و زنان است که امیدواریم بتوانیم در کنار جوامع دیگر اهداف این سند هر چند بلندپروازنه است را محقق سازیم.

شهیندخت مولاوردی روز چهارشنبه در این مراسم اظهار داشت: حضور من در این مراسم برای ارج نهادن و تقدیر از حس و مسئولیت اجتماعی، بی تفاوت نبودن به فعل و انفعالاتی است که پیرامون ما اتفاق می افتد.
معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده گفت: زنان ایران در شرایط خاصی قرار داریم و با این ویژگی ها که جامعه ما دارد در ایتانه تدوین برنامه پنج ساله ششم توسعه کشور هستیم و از طرف دیگر در میانه راه سند چشم انداز توسعه کشور قرار داریم. ضمن اینکه کشور ما در استانه دو انتخابات بزرگ قرار دارد و خود را آماده می کند.

* عوايد حاصل از اين بازارچه به مراكز رفع آسيب هاي اجتماعي اهدا خواهد شد.

عواید حاصله از بازارچه های خیریه انجمن زنان دیپلماتهای وزارت امور خارجه صرف اموری همچون کمک به ساخت مدرسه در مناطق محروم، حمایت از زنان سرپرست خانوار، کمک رسانی به زلزله زدگان اهر و ورزقان، کمکهای تحصیلی به دانش آموزان محروم و کمک به مراکز بهزیستی شده است.

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!