مهرداد و رؤیای پدرانگی
مهرداد جزو کسانی است که هیچگاه طعم خانواده را نچشیده. او از زمانی که به خاطر دارد در محیط پرورشگاه روز را به شب رسانده و اگر چه از محبت مربیها و مددکاران برخوردار بوده اما براساس دیدهها و شنیدههایش فاصله این محیط با چیزی که خانواده مینامندش، بس زیاد است. او رؤیایی در سر دارد. رؤیای تجربه مفهومی به نام خانه و خانواده. خانهای واقعی که او و زنی به هم عشق میورزند با هم برای حال خوب امروز و ساختن آینده خود درآن تلاش کنند. پس از آن، او دو فرزند میخواهد تا او را «پدر» بنامند. لفظی که در زندگی او هیچ جایی نداشته. او میداند که برای تحقق این رؤیا باید تلاش زیادی کند که از نظر مادی و معنوی آمادگی لازم را داشته باشد تا همسر و فرزندانش آرامش و سعادت را تجربه کنند.
بههمین خاطر مهرداد که امروز بیست و یک ساله است در حینی که بهناچار برای گذران روزمره زندگیاش به کاری که فقط درآمد ماهانه کافی در اختیارش میگذارد، تن داده. در دانشگاه علمی کاربردی هم ثبتنام کرده و در رشته موردعلاقهاش تحصیل میکند. او تا رسیدن به رؤیایش موانع زیادی را باید از سر بگذراند. پس از اتمام تحصیل باید به سربازی برود که او را بهمدت دوسال از کار دور میکند. سپس باید دنبال کار (کارهای) مناسبی باشد که بتواند به درآمد آن (آنها) برای اداره یک زندگی اکتفا کرد. آن هم در شرایط سخت کاری که در حال حاضر جوانها با آن مواجهند. تأمین پول رهن و اجاره خانه، گذران زندگی یک خانواده در حالی که هیچ خانواده و فامیلی نیست که پشتیبان او باشد حتماً کار بسیار سختی خواهد بود. ولی انسان به امید زنده است و مهرداد هم با این امید که روزی طعم یک خانواده واقعی را بچشد دست از تلاش برنمیدارد. شما چه فکر میکنید؟ مهرداد در چه سنی موفق میشود رؤیایش را تحقق بخشد؟