مسابقه روز جوان و دلنوشتههای جوانان روشنا
مناسبت روز جوان فرصتی شد برای قلم به دست شدن جوانان روشنای امید. از همه دعوت کردیم یادداشتی در رابطه با جوان و دوران جوانی بنویسند. از بین افرادی که در این مسابقه مشارکت کردند پنج نفر به رتبه اول تا سوم رسیدند. مراسم اهدای جوایز با حضور داوران، دو نفر از مدیران بنیاد و تعداد دیگری از فرزندان روشنا برگزار شد. در این مراسم ضمن اهدای جوایز نقدی و غیر نقدی به نفرات برتر، از طرف داوران مسابقه، نکات قوت هر متن و مواردی که در رابطه با هر یک از متنها جای تمرین و توجه بیشتر دارد مطرح شد.
خوشحالیم که به این بهانه دور هم جمع شدیم و جوانانمان فرصتی یافتند تا کمی عمیقتر به مقطع تکرار نشدنی که در آن هستند بیندیشند. در ادامه گوشههایی از متن نفرات برتر آورده میشود:
دیگه واقعا احساس میکنم بزرگ شدم، دیگه من اون دختر کوچولوی دست و پا چلفتی نیستم، دیگه تمام دنیای من تو اتاقم و عروسکام خلاصه نمیشه. میدونم بزرگ شدن و مثل آدم بزرگا زندگی کردن خیلی کار راحتی نیست، ولی تو وجودم یه انرژی هست که بهم میگه من از پس هر کاری بر میام و میتونم به تک تک خواستههام برسم … الان، دنیای بزرگتری پیش رومه. شیوا خیلی وقتها دوست دارم به دورها برگردم، دلم میخواست گذشته را بسازم تا جوانی را سادهتر بسازم. در خیالم گاهی رو به پدر و مادرم میایستادم و آنها را نصیحت میکردم که ازدواج نکنید، بچهدار نشوید، تنبیهشان میکردم وگاهی هم تشویق و لحظهای بعد حال جوانی را داشتم که فهمیده بود خیلی از آن زمان گذشته که میان دو انسان اشتباهی، لابه لای یک زندگی اشتباهی، به دنیا آمده و از کودکی جان سالم به در برده است …
فاطمه
… شايد الان كه مادر دارم تازه جوان هستم و تازه به دنيا اومدم و بايد مقصدي رو پيدا كنم. بعضي وقتها لباس احساسمو ميپوشم و از خونه ميزنم بيرون. ميرم دنبال عشق، ميرم دنبال عاشقانههاي زندگي، ميرم دنبال روياهاي كم نظير و دوست داشتني، بايد اینقدر راه برم تا بهش برسم، بايد بال براي پرواز داشته باشم تا بتونم جاهايي كه پاهايم ياري نميدهند با بالهايم پرواز كنم …
سعید
… جوانی مرحلهایست پر از پایین و بالا. یک روز حالت خوش است یک روز ناخوش، یک روز اشتباه میکنی، فردا پشیمان … جوانی همان چهار فصل زیبای خداست که هر فصل زیبایی خودش را دارد، مهم این است که بتوانی از باران رحمت و برف نعمت و نسیم بهار و آفتاب سوزان درست استفاده کنی. اگر مسیر اشتباه رفتی یادت باشد خدا هست و کسانی مثل روشنای امید الان خانواده ما هستند که کمک کنند تا از چالههای زشت و تلخ و نابرابر این سرنوشت جوانی، که گاه بزرگ میشود به اندازه دریا و درونش غرق میشوی، نجات یابی…
رحمان
… چه بخواهیم چه نه فصل جوانی ما با فصل جوانی خیلی از جوانهای دیگر متفاوت هست، چون خودمان متفاوتیم، یعنی زندگیمان ما را متفاوت کرده است، حالا میخوام این تفاوت را مقداری تفسیر کنم. دوستای خوبم برای من و شماها این دوران تمام عمرمان است یعنی وقت اشتباه کردن و تجربه امروزی نداریم. ما به دلیل مشکلات خاص زندگی این فصل از زندگیمان را باید دو برابر جوانهای دیگر کار کنیم، تفکر کنیم، تلاش کنیم، عمل کنیم تا بتوانیم اینقدر قوی و مسلط شویم که کاستیهای زندگیمان کمتر بتواند بر ما غلبه کند و این تلاش و کوشش بیامان بسیار دلنشین و زیبا خواهد بود، وقتی که با موفقیت همراه باشد…
مصطفی