چه‌کسی به ما کمک می‌کند؛ یک مطالعه کیفی درباره جوانان پس از ترک مراقبت در ایران

مقدمه

جوانان وقتی مراقبت اقامتی را ترک می‌کنند، اغلب با چالش‌ها و ابهام‌های زیادی مواجه می‌شوند. هدف این تحقیق کاوش در تجربه زیسته جوانان پس از ترک‌مراقبت در ایران و دریافت‌ها و دیدگاه‌های‌شان از دوره گذار به دنیای خارج از مراقبت خانگی است. در این مطالعه، 18 جوان در مصاحبه‌های حضوری مشارکت کرده‌اند که سن آنها بین 19 تا 32 سال بوده. برای تحلیل داده‌های این تحقیق از تحلیل‌های موضوعی استفاده شده و یافته‌های این مطالعه نشان می‌دهد که این جوانان حسی از رهاشدگی، گذار ناگهانی به زندگی مستقل، انگ و تبعیض، تنهایی و انزوا را احساس کرده‌اند و گذار به زندگی مستقل خارج از مراکز نگهداری چالش‌های متعددی را برای آنها به‌همراه داشته که برایش آماده نبوده‌اند.

مراقبت خارج‌ازخانه برنامه‌های زندگی جایگزینی را برای کودکان و جوانانی ارائه می‌کند که قادر به زندگی با والدین خود یا خانواده‌های بزرگ نیستند. یونیسف در سال 2023 تخمین زد که از هر 100هزار کودک، حدود 105نفر در سراسر جهان در سیستم‌های مراقبت خارج‌ازخانه هستند. در بسیاری از کشورها، اولویت با کنکاش در گزینه‌های جایگزینی همچون مراقبت خویشاوندی و مراقبت در مراکز نگهداری است تا کودکان در محیطی شبه‌خانواده نگهداری شوند. هرچند، اگر چنین گزینه‌هایی ممکن نشود، سیستم مراقبت «خارج‌ازخانه» را پیشنهاد می‌شود که شامل موقعیت‌های مراقبت در مراکز نگهداری و مراقبت اقامتی می‌شود. باوجود تلاش‌های مهمی که در سیستم مراقبت انجام می‌شود، بحث‌های زیادی در این‌باره شکل گرفته که کودکانی که تحت این سیستم هستند درمقایسه با همتایان خود نتایج ضعیف‌تری دارند.

به‌علاوه، دوره گذار ترک مراقبت، آن‌جا که جوان از سیستم مراقبت خارج‌ازخانه خارج می‌شود، اغلب با رسیدن به سنی مشخص آغاز شده و با آمادگی فرد جوان همسو نیست. در حالی که مشکلات این جوانان پس از ترک‌مراقبت به‌عنوان پدیده‌ای جهانی تصور می‌شود، شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که این جوانان در آن گذار خود را از سیستم مراقبت اقامتی طی می‌کنند، به‌طور برجسته‌ای روی تجربیات پسامراقبت آنها تأثیر خواهد گذاشت.

در ایران، سازمان بهزیستی حمایت خارج‌ازخانه را در سیستم نگهداری از کودکان به آنها ارائه می‌کند. سیستم نگهداری از کودکان مراقبتی برمبنای خانواده را اولویت قرار می‌دهد؛ هرچند، اگر امکان‌پذیر نباشد، آنها را به سیستم مراقبت اقامتی ارجاع می‌دهند. باتوجه به داده‌های موجود از سازمان بهزیستی در سال 2023، حدود 26هزار کودک بی‌سرپرست یا بدسرپرست در ایران وجود دارد و از این‌رو تحت برنامه‌های مراقبت جایگزین هستند، اگرچه این تعداد براساس تخمین‌ها می‌تواند بیشتر باشد. از بین کودکانی که تحت‌مراقبت هستند، حدود 17.500 نفر تحت انواع گوناگون مراقبت برمبنای خانواده هستند و باقی (حدود 8.500 کودک و نوجوان) در 600 مرکز اقامتی مراقبت زندگی می‌کنند. حدود 4هزار کودک و نوجوان این مراکز دختر هستند و 4.500نفر پسر. جوانان در سن 18سالگی، که نقطه‌عطف مهمی در زندگی‌شان است، از مراقبت اقامتی خارج می‌شوند. بیشتر خدمات حمایتی برای افرادی که در ایران ترک‌مراقبت می‌کنند توسط سازمان‌های غیردولتی و خیریه‌ها انجام می‌شود و تنها بخش کوچکی از هزینه‌های آنها را دولت پوشش می‌دهد که باعث محدودیت‌های زیادی در ارائه منابع برای کمک به این جوانان برای گذار موفق به بلوغ می‌شود.

پیشینه و ابهامات گذار از دوره مراقبت

گذار پرشتاب و فشرده از مراقبت مؤسسه‌ای به زندگی مستقل، جوانان را حین ترک‌مراقبت مستلزم می‌کند مسئولیت‌های بسیاری را در دوره‌ای نسبتاً کوتاه برعهده بگیرند. جوان، درخلال گذار به زندگی مستقل، باید تصمیمات مهمی را بگیرد که بر باقی زندگی‌اش تأثیر خواهد گذاشت؛ ازجمله تصمیم درباره تحصیلات بالاتر، اشتغال، روابط دوستی و عضویتش در جامعه.

شواهد نشان می‌دهد که جوانان حین ترک مراقبت در گذار به زندگی پسامراقبت با چالش‌های قابل‌توجهی مواجه می‌شوند که از آن‌جمله می‌توان به بیکاری، مشکلات مالی، دستیابی کمتر به تحصیلات، ناامنی در اسکان، فقدان حمایت اجتماعی و همچنین مشکلات سلامت روان اشاره کرد. مطالعات در این زمینه نشان می‌دهند که جوان پس از ترک‌مراقبت، باوجود تلاش‌ها و حمایت‌های دولتی، بین جوانانی قرار می‌‌گیرند که به حاشیه رانده می‌شوند. آنها، درمقایسه با همتایان خود با ریسک بالاتری در معرض مصرف الکل و موادمخدر هستند. به‌علاوه، بسیاری از این جوان‌ها فقط می‌توانند شغل‌هایی با درآمد پایین پیدا کنند- مثل خرده‌فروشی و مشاغل فصلی.  در گزارشی آمده که جوانان 17 تا 18ساله که در مراقبت هستند 2 الی 4برابر همتایان‌شان از مشکلات سلامت روان رنج برده و حدود 20درصد دخترانی که سیستم‌های مراقبت را در سنین بین 16 تا 19سال ترک کرده‌اند، حامله شده و طی یک‌سال بچه‌دار شده‌اند، در حالی که این رقم در جمعیت عمومی تنها 5درصد بوده.

تجربه افراد جوان‌ پیش از ورود به سیستم مراقبت، درخلال دوران مراقبت و در سراسر گذارشان به دوران بلوغ و خروج از مراقبت می‌تواند به‌طور برجسته‌ای بر مشارکت پایدار اجتماعی و زندگی مناسب‌‌شان اثر بگذارد. مطالعاتی نشان داد که تجربیات کودکان پیش از ورود به سیستم می‌تواند شامل تجاوز، اهمال، ناامنی و نرفتن به مدرسه باشد.

جوانی که در مراقبت سازمانی است، معمولاً به شبکه‌های حمایتی خانوادگی محدودی دسترسی دارد که می‌تواند بر دسترسی‌اش به حمایت در زمان گذارش به زندگی مستقل هم تأثیر بگذارد. مطالعات دیگری تأکید دارد که نیازهای متنوع و چندگانه کودکان و جوانان ممکن است رفع نشود، و شاید باعث ارتباط محدود، انزوا و تغییرات مداوم مدرسه به‌دنبال تغییر مرکز نگهداری شود.

در ایران، مثل سایر کشورهای روبه‌توسعه، ارائه تصویری جامع از تجربیات افرادی که مراقبت اقامتی را ترک می‌‌کنند، به‌گونه‌ای محدود است؛ به‌طوری که تنها یک مطالعه متمرکز بر ترک مراقبت در ایران انجام شده. هدف این مطالعه با ارائه بینشی منحصربه‌فرد ارائه تصویر و دانشی به‌هنگام از افرادی است که در ایران مراقبت اقامتی را ترک کرده‌اند. تجربیات و ادراک آنها می‌‌تواند تصمیم‌گیران را آگاه کرده و منجر به توسعه سیاست‌های مناسب، سیستم‌های حمایتی و مسیرهای گذار شود.

چه‌کسی به ما کمک می‌کند؟

موقعیت و مشارکت‌کنندگان

سازمان بهزیستی، که زیرمجموعه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است، مجموعه اصلی مسئول برای سیستم حفاظت از کودکان در ایران است. اولویت در حمایت مددکاران از خانواده‌هاست تا کودکان در خانواده و بین خویشاوندان باقی بمانند، و وقتی تمام تلاش‌ها برای حفظ کودک در خانواده ناموفق بود، کودک به یکی از سیستم‌های مراقبت جایگزین سپرده می‌شود. براساس «راهنمای گذار از مراقبت اقامتی به زندگی مستقل» که سازمان بهزیستی در سال 2021 منتشر کرده، جوانانی که 18ساله می‌شوند (می‌تواند برای دخترها تا 20سال باشد) باید آماده ترک مراکز مراقبت اقامتی باشند. زنان جوان به‌خاطر ترکیبی از سیاست‌های اجتماعی و ملاحظات فرهنگی در شرایط ایران که بر ارائه خدمات به زنان جوانی تأکید دارد که به محیط‌های امن دسترسی ندارند، یا فکر می‌کنند آمادگی گذار و زندگی مستقل را ندارند، می‌توانند دوره بیشتری در مراقبت خارج‌ازخانه بمانند (تا 20سالگی). هرچند، سازمان بهزیستی فقط به برخی از زنان جوان دوره مراقبت بیشتر را پیشنهاد می‌کند که به‌خاطر منابع محدود، این دوره‌ هم محدود است. در ایران، جوانان موقع ترک‌مراقبت، حمایت‌های مالی دریافت می‌کنند که میزانی معادل 12ماه حداقل دستمزد است تا مسکن، تحصیلات، یا خرید تجهیزات و اثاثیه آنها را پوشش دهد. برخی از خیریه‌ها و سازمان‌ها هم از افراد جوان پس از ترک‌ مراقبت حمایت می‌کنند. این مطالعه با همکاری بنیاد خیریه روشنای امید انجام شد که بیش از 9 سال است که جوان‌ها را پس از ترک‌مراقبت و در دوره پسامراقبت توانمند می‌کند. این بنیاد، که فعالیت‌های خود را با حمایت‌ داوطلبان پیش می‌برد، اخیراً نزدیک 300 جوان را که از مراقبت اقامتی خارج شده‌ و زندگی مستقل‌شان را آغاز کرده‌اند، تحت‌حمایت خود را قرار داده. جوان‌ها پس از ترک‌مراقبت توسط مددکارها به این مرکز ارجاع داده می‌شوند یا ممکن است کمی پس از ترک سیستم مراقبت داوطلبانه به بنیاد بیایند. وقتی جوان‌ها از مراکز مراقبت اقامتی ترخیص می‌شوند، اطلاعاتی را درباره حمایت‌های اضافی دریافت می‌کنند و روشنای امید تنها خیریه‌ای است که حمایت و خدمات جامعی را ازقبیل اسکان، بهداشت و سلامت، آموزش و سایر حمایت‌های اجتماعی و عاطفی را به جوانان پس از ترک‌مراقبت می‌دهد. این مطالعه در سال 2022 بین جوانانی انجام شد که سیستم مراقبت اقامتی را ترک کرده و به خدمات حمایتی بنیاد خیریه روشنای امید دسترسی داشتند.

برخی از استفاده‌کنندگان خدمات روشنای امید به‌تازگی مراکز مراقبت را ترک کرده‌اند، در حالی‌که برخی مدت‌ها پیش از مراقبت خارج شده‌اند، با این‌حال همچنان ارتباط خود را براساس شرایط و نیازهای شخصی‌شان با روشنای امید حفظ کرده‌اند. از تمام افراد تحت‌پوشش این بنیاد برای مشارکت در این تحقیق دعوت شد ولی تمرکز اصلی پرسش‌ها بر تجربیات شرکت‌کنندگان درخلال گذار از مراقبت اقامتی و مراحل اولیه زندگی مستقل بود.

شناسایی و انتخاب مشارکت‌کنندگان

نویسنده اصلی این تحقیق از سال 2018 به‌عنوان مدیر واحد مددکاری روشنای امید کار کرده که به او درکی از مسائل و نگرانی‌های ترک‌مراقبت را داده است. او طرح‌تحقیق را آماده و آن را به بنیاد و کمیته اخلاق آن ارائه کرده است. پس از تأ‌یید این طرح دستورالعمل‌های اخلاقی برای انجام تحقیقات ارائه شده‌اند. بروشور این تحقیق ازطریق ای‌میل مدیرعامل بین کاربران خدمات توزیع و نسخه‌هایی از آن برای اعضای هیئت‌مدیره ارسال شد. شرایط و ضوابط ورود به تحقیقات شامل افراد 18سال به‌بالایی می‌شد که از مراکز نگهداری ترخیص شده، به خدمات روشنای امید دسترسی داشته، توانایی ارائه رضایت آگاهانه را داشته و تمایل خود را برای ورود به تحقیقات ابراز کرده بودند.

12 مصاحبه به‌طور حضوری و شش مصاحبه ازطریق تلفن انجام شد. هر مصاحبه حدود 45 تا 75دقیقه طول کشید و با رضایت مصاحبه‌شونده ضبط شد. نویسنده تحقیق اسم مشارکت‌کنندگان را از روی متن پیاده‌شده حرف کرده تا نام‌شان فاش نشود.

داده‌ها به شش موضوع دسته‌بندی شدند و پس از بحث تحلیلی، یک موضوع حذف شد. موضوعات درنهایت به پنج دسته‌بندی اصلی طبقه‌بندی شدند: احساس طرد، گذار ناگهانی به زندگی مستقل، مسیر دشوار به موفقیت و تردید در انصاف، اداراکات و تجربیات مربوط به انگ و تبعیض، تنهایی و انزوا.

یافته‌ها

18 جوانی که مراقبت سازمانی را ترک کرده بودند در این مطالعه شرکت کردند که بین‌شان 10دختر و 8پسر بود. اگرچه طبق دستورالعمل‌های سازمان بهزیستی، سن گذار از زندگی اقامتی 18سال است، ولی 11 شرکت‌کننده پس از سن ترخیص در مرکز ماندند که می‌تواند میزان انعطاف‌پذیری ترک مراقبت را نشان دهد. میانگین زمان ترک مراقبت 5.9سال بود. یکی از مشارکت‌کنندگان در این مطالعه مرکز نگهداری را طبق دستور دادگاه اطفال پیش از 18سالگی ترک کرده بود. برخی از جوانان اخیراً از مراکز مراقبت اقامتی خارج شده‌اند در حالی که برخی از مشارکت‌کنندگان حتی تا 14سال از ترک مراقبت و استقلال‌شان گذشته و هنوز روابط‌ خود را با روشنای امید حفظ کرده‌اند. بیشتر مشارکت‌کنندگان تحصیلات دانشگاهی داشتند، مستأجر بودند و کار می‌کردند.

1. احساس طرد

فرایند گذار جوانان به استقلال و تجربه زندگی خارج از مرکز نگهداری برای‌ بسیاری از مشارکت‌کنندگان یادآور حس طردشدگی و ازدست‌دادن بود. آنها احساس می‌کردند که گذار از سیستم مراقبت براساس تنها ضابطه سن قانونی «گذاری ناگهانی» است که برخی برایش آماده نیستند. برای مثال، یکی از مشارکت‌کنندگان اظهار کرد که «من ارتباطم را با مرکز از دست دادم. فقط این شانس را داشتم که یک‌بار به مرکز برگردم تا به دوستانم سر بزنم. بیشتر بچه‌ها همین مشکل را داشتند. حس می‌کردم خانه‌ام را از دست دادم». برخی از آنها امیدوار بودند بتوانند ارتباط‌‌شان را با مرکز حفظ کنند و وقتی چنین حمایتی از آنها نشده بود، ناامید شده بودند: «گاهی باید همه‌چیز را از نو شروع کنی. مثلاً، سازمان بهزیستی می‌گوید وقتی به ما بودجه بیشتر بدهند، می‌توانیم کمک‌تان کنیم. در این لحظه، احساس می‌کنیم می‌خواهند فقط ما را پس بزنند و برای‌مان بهانه بیاورند، که جواب نمی‌دهد. ما احساس طرد‌شدگی داریم و نمی‌دانیم پیش کی باید برویم».

این بسیار مهم است که برخی از آنها امیدوار بودند در غیاب خانواده‌ و شبکه‌های حمایتی، از آنها پشتیبانی شود: «وقتی ما مرکز را ترک می‌کنیم، حمایتی از ما نمی‌شود. چندسال پیش، من برای تمدید قرارداد خانه‌ام مشکل داشتم، ولی هیچ‌کس کمکم نکرد. کسانی که مراکز نگهداری را ترک می‌کنند، دیگر برای بهزیستی مهم نیستند».

حمایت اجتماعی محدود می‌تواند احساس طردی را که جوان پیش‌تر تجربه کرده، تقویت کند: «این‌طوری می‌شود که انگار برای هیچ‌کس مهم نیستی. بعضی از بچه‌ها حمایت می‌شوند، ولی خیلی‌ها مثل ما هستند که هیچ‌وقت حامی نداشتیم یا حتی الان کسی نیست که برایش مهم باشیم». در چنین موقعیتی، این جوان‌ها پس از ترک‌مراقبت احساس کردند باید روی پای خود بایستند و یاد بگیرند وقتی با مشکلات عاطفی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، انعطاف داشته باشند: «وقتی کودکی تحت سیستم مراقبت سازمان بهزیستی هستید، یعنی هیچ‌کس را ندارید و همه‌چیز به‌ خودتان بستگی دارد. شما باید باد بگیرید از خودتان مراقبت کنید و پرستار، مشاور و محافظ خود باشید. این می‌تواند شما را تحت‌فشار قرار دهد. دیگران وقتی با مشکلی رودررو می‌شود، افراد زیادی را برای حمایت دارند ولی ما کسی را کنارمان نداریم، حتی موقع بیماری».

چه‌کسی به ما کمک می‌کند؟

2. گذار ناگهانی به زندگی مستقل

جوانانی که ترک‌مراقبت کرده‌اند به دنیای خارج از مرکز نگهداری به‌عنوان دنیای متفاوتی اشاره می‌کنند که نیاز به مجموعه مهارت‌های خاصی دارد، در حالی‌که خودشان موقع ترک مراقبت آماده نشده‌اند. «درواقع، انگار در حال انتقال به دنیای دیگری هستیم که اصلاً شباهتی به مرکز ما ندارد. بااینکه نمی‌توانستم صبر کنم تا مرکز را ترک کنم، ولی همچنان برایم چیز متفاوتی بود. احساس می‌کردم دارم وارد دنیایی کاملاً متفاوت می‌شوم. تفاوت بین مرکز و دنیای بیرون بسیار برجسته بود. دو دنیای کاملاً جدا بود».

در حالی‌که بسیاری اشاره کردند که به‌خاطر دسترسی محدود به حمایت، مجبور بودند در مراکز نگهداری مراقب خودشان باشند، (به‌ویژه دخترها) نگران گذار شتاب‌یافته‌ و فرصت‌های محدودشان برای یافتن استقلال و شناخت دنیای خارج از مرکز هم بودند که منجر به احساس رسیدن به بلوغ پیش‌ازموعدشان هم می‌شد.

«ما اصلاً برای زندگی خارج از مرکز آماده نبودیم. هیچ‌کس چیزی در این‌باره به ما یاد نداده بود. یادم می‌آید اولین‌بار که می‌خواستم پلو درست کنم، برنج را با پودر لباس شستم. شاید باورتان نشود، ولی چندتا چیز بود که بلد نبودم. نمی‌دانستم پول شارژ ساختمان چیست و چطوری رمز کارت بانکی‌ام را عوض کنم».

همان‌طور که می‌بینید، گذار ناگهانی موجب نیازمندی‌های تازه‌ای همچون مدیریت امور شخصی، خانگی، اجتماعی و مالی می‌شود. مدیریت مالی و دسترسی به درآمد ثابت برای این جوانان به‌طور خاصی دشوار بود، به‌ویژه از آنجا که هزینه زندگی در ایران هم بسیار بالاست.

«یادم می‌آید با  پولی که برای ترخیصم از بهزیستی گرفته بودم، نمی‌توانستم خانه‌ای اجاره کنم یا اثاثیه‌ای بخرم. هنوز یادم است که فقط توانستم یک بخاری و یک قالی بخرم و توی آن هوای سرد پول پیش خانه را بدهم. فراموش نمی‌کنم که آن‌شب چقدر هوا سرد بود. من بدون هیچ اثاثیه‌ای تنها بودم و تا صبح از سرما می‌لرزیدم.»

یافتن شغل امن و معقول دشوار است و برای بسیاری از افرادی که در این مطالعه مشارکت کرده‌اند، منجر به دشواری و ابهام شده است. علاوه بر گذار ناگهانی به دنیای خارج از مرکز، وضعیت اقتصادی‌اجتماعی کشور هم لایه دیگری به دشواری‌های جوان‌ها پس از ترک‌مراقبت اضافه کرده. برای مثال، یکی از آنها که بیکار و فاقد حمایت‌های مالی است گفت: «خدا ما را فراموش کرده» و ادامه داد: «یکی از بچه‌ها تصادف کرد و تا چندماه پول نداشت غذا بخورد. خیلی شانس آورد، یک‌نفر کمکش کرد و بعداً پولش را برگرداند؛ وگرنه خدا می‌داند چه اتفاقی ممکن بود برایش بیفتد.»

3. مسیر دشوار به موفقیت و تردید در انصاف

یکی از چالش‌های مکرر جوانان پس از ترک‌مراقبت دشواری‌های استفاده از فرصت‌های موجود برای موفقیت شخصی به‌خاطر فقدان حمایت از خانواده یا شبکه‌های اجتمای و سایر نابرابری‌های ساختاری بود. مشارکت‌کنندگان حس می‌کردند که به‌اندازه کافی از آنها حمایت نشده و برای رفتن به مسیر موفقیت و استفاده از منابع اجتماعی برای امیدها و زندگی‌شان کمکی نگرفته‌اند. این جوانان برای استفاده از فرصت‌ها سخت تقلا کردند در حالی‌که با گذار پرشتابی به دوران بلوغ دست‌وپنجه نرم می‌کردند. تجربه گذار آنها می‌تواند بر دسترسی‌شان به منابع تأثیر گذاشته و درنتیجه احساس و تجربه نابرابری و ناعدالتی را در آنها تقویت کند. برای مثال، مشارکت‌کننده‌ای اشاره کرد که «همتایان ما از ما جلوترند یا دست‌کم چیزی دارند، ولی ما هیچ‌چیز نداریم. این ما را عقب نگه می‌‌دارد.»

یکی از افرادی که از مراقبت سازمانی خارج شده بود به همتایان‌شان که در سیستم مراقبت نبوده، به‌عنوان جوانان «عادی» اشاره کرد و گفت: «جوانان عادی کسی را دارند که کمک‌شان کند شغلی پیدا کنند، آنها را به جایی معرفی کند و کمک‌شان کند پیشرفت کنند».

مشارکت‌کنندگان تأکید کردند که برعهده گرفتن مسئولیت‌های زیادی در یک دوره زمانی کوتاه آنها را از دسترسی و رسیدن به فرصت‌های موجود منع کرده: «ما مجبوریم مسئولیت همه‌چیز را برعهده بگیریم. مردم خانواده‌ای دارند که به آنها کمک می‌‌کند. برای مثال، وقتی مردم خانه می‌روند، شام آماده است، بنابراین مجبور نیستند همه کارها را تنها انجام دهند. ولی مسئله ما این‌طور نیست. ما باید کار کنیم، جایی برای زندگی پیدا کنیم، دوست پیدا کنیم، از پس مشکلات بربیاییم و مراقب خودمان باشیم. من گاهی به مشکلات همتایان خودم می‌خندم.»

به‌علاوه، زندگی تحت‌نظارت پیش از دوران گذار و فرصت‌های محدود برای اشتباه‌کردن در دنیای خارج مراکز باعث شده از ریسک‌کردن بیزار باشند: «ما قبلاً فرصت شکست‌خوردن نداشتیم. در محیطی نبودیم که بتوانیم ریسک کنیم یا کار را دوباره شروع کنیم. اگر شکست بخوریم، مطمئن نیستیم چطوری دوباره در آن مسیر قرار بگیریم. این من را می‌ترساند، و جرأت نمی‌کنم چیزهای جدیدی را که عقیده دارم ممکن است در آن موفق نشوم، امتحان کنم؛ در این شرایط کی به ما کمک می‌کند؟»

یکی دیگر از موانع فقدان حامی و ضامن شغلی به‌خاطر شبکه‌های اجتماعی محدودشان بود: «ما مشکلات زیادی با کارکردن داریم. بیشتر صاحبین مشاغل به ما اعتماد نمی‌کنند. آنها ضامن یا حامی می‌خواهند؛ اگر بخواهید خودتان هم کسب‌وکاری راه بیندازید، باید پول و سرمایه داشته باشید».

4. ادراکات و تجربیات از انگ و تبعیض

بسیاری از مشارکت‌کنندگان رفتارها و گرایش‌های مردم را نسبت به خودشان درک کرده و اغلب احساس کرده بودند «شهروند درجه‌دو» هستند. مشارکت‌کنندگان می‌توانستند تبعیض‌ها، کلیشه‌های فرهنگی منفی و گرایش‌های مردم را در بحث‌ها و رفتارهای عمومی که باعث می‌شد با آنها ناعادلانه رفتار کنند، تشخیص دهند. برخی به اظهارنظرهای قضاوتی مردم اشاره کردند که اغلب این فرض را شکل می‌داد که آنها از خانواده‌های ناکارآمد یا مادرانی ازدواج‌نکرده و «بی‌قیدوبند» آمده‌اند و، از این‌رو، «کودکان نامشروع» هستند: «مردم فکر می‌کنند همه ما یا معتادیم یا والدین خلافکار داریم، و به‌همین خاطر، ما هم یک‌روز مثل آنها خلافکار می‌شویم. این دیدگاه خیلی آزاردهنده است.» یکی دیگر از مشارکت‌کنندگان گفت: «مردم به‌ما می‌گویند حرامزاده، و این واقعاً فکر و ذهن ما را نابود می‌کند.»

این فرضیات می‌تواند منجر به عدم‌ارتباط‌گیری، عدم‌اطمینان و پیش‌داوری عمیقی نسبت به جامعه شود، به‌ویژه روی حس این جوانان از تعلق و ارتباط اجتماعی هم اثر ژرفی بگذارد. در حالی‌که مشارکت‌کنندگان این گفتارها و رفتارها را تشخیص می‌دادند، از درک دلیل چنین قضاوت‌هایی هم گیج بودند. «جامعه نگاه مثبتی به ما ندارد. پیش‌داوری‌های زیادی علیه ما وجود دارد. مردم ما را با پرسش‌های‌شان آزار می‌دهند. مردم واقعاً ما را درک نمی‌کنند. گاهی، من از خودم می‌پرسم چرا مردم این‌قدر قضاوت می‌کنند و من چه‌کار خطایی کرده‌ام که شایسته این‌همه قضاوت منفی درباره خودمان هستم.»

جوانانی که ترک‌مراقبت کرده‌اند دیدگاه جامعه را «چاقوی دولبه» توصیف می‌کنند؛ این یعنی در حالی‌که هیچ حمایت خانوادگی‌ نداشتند، در عین‌حال، جامعه هم آنها را به‌خاطر موقعیت‌‌شان که خارج از کنترل خودشان بوده، مقصر می‌دانستند. درواقع، «سرزنش قربانی» و انگ اجتماعی به شکل‌گیری احساسی از شرم و گیجی منجر شده که لایه دیگری را به مذاکره مجدد مشارکت‌کنندگان درباره هویت‌شان افزوده.

«ما بعضی‌وقت‌ها شرمساریم که از خانواده‌ای عادی‌ نیستیم. خود ما به‌این خاطر از این مصیبت خیلی رنج بردیم. خدا می‌داند که ما این زندگی را انتخاب نکردیم. بچه‌ها قربانی‌اند؛ شما می‌دانید برای ما چقدر سخت است. این درست نیست که جامعه ما را به‌خاطر پدرومادرمان آزار بدهد و مقصرمان بداند.»

این نکته مهم است که بسیاری احساس می‌کردند تبعیض با تأثیر مداوم بر یافتن دوستان جدید، ازدواج و پیداکردن شغل چندین وجه داشته: «حتی اگر ما آدم‌های خوبی باشیم، ممکن است به‌خاطر اینکه بچه‌بهزیستی هستیم، شغل و شانس ازدواج‌مان را از دست بدهیم.» و دیگری هم گفت: «هرجا می‌رویم، از جمعیت دور می‌ایستیم. همه‌چیز خوب است ولی تا وقتی‌که مردم نفهمند ما بچه‌بهزیستی هستیم. به‌محض اینکه می‌فهمند، سریع رفتارشان عوض می‌شود.»

5. تنهایی و انزوا

برخی تمایل داشتند برای محافظت از خود و کمینه‌کردن ریسک تبعیض و کلیشه‌سازی، هویت‌شان را پنهان کنند. برخی نشان دادند که نمی‌خواهند در موقعیتی قرار بگیرند که درباره داستان‌های زندگی‌شان با افرادی که از خانواده‌های پرجمعیتی می‌آیند، حرف بزنند، و از این‌رو، روابط‌شان را هم غیرجدی نگه داشتند.

«من معمولاً از صحبت با آدم‌هایی که هنوز با خانواده‌شان زندگی می‌کنند، دوری می‌کنم. توی همچین دورهمی‌هایی نمی‌روم. هرچند، آنها روابط چندنسلی دارند و از پدرشان، پدربزرگ‌شان و اقوام‌شان حمایت می‌شوند، و من نمی‌توانم بگویم هیچ‌کدام از این‌ها را ندارم. من ترجیح می‌دهم با آنها دوست باشم و اجازه دهم این رابطه تا وقتی وارد بحث‌های خانواده نشده، ادامه یابد.»

مشارکت‌کننده دیگری گفت: «من نباید چیزی درباره گذشته‌ام بگویم. من با همکارانم هیچ رابطه‌ای ندارم یا چیزی هم درباره گذشته‌ یا خانواده‌ام نمی‌گویم. انگار که ما گذشته‌ای نداریم، و از ناکجا آمده‌ایم.»

«من سر کار به هیچ‌کس نزدیک نمی‌شوم یا اگر رابطه‌ای هم داشته باشم، سعی می‌کنم جلوی ریشه‌دارشدنش را بگیرم. برای من مهم نیست ریشه‌دار شود زیرا سریع درباره خانواده‌ام می‌پرسند. بعضی‌ها من را به خانه‌شان دعوت می‌کنند، ولی من نمی‌خواهم آنها چیزی درباره گذشته من بدانند. دور خودم توی روابط شخصی و اجتماعی یک دیوار کشیدم تا آسیب نبینم. مجبور می‌شوم فاصله‌ام را با روابط نزدیک حفظ کنم.»

چه‌کسی به ما کمک می‌کند؟

بیشتر بخوانید:
چگونه خود را از ترومای دوران کودکی رها کنیم
عوامل تاثیر‌گذار بر ترک مراقبت جوانان

بحث

گذار جوانان موقع ترک‌مراقبت به زندگی مستقل مسیر، فرایند و ثبات مالی مشابهی را که سایر جوانان تجربه‌ می‌کنند، منعکس نمی‌کند. این امر باوجود برخی حمایت‌های دولتی در ایران است که غیرکافی تصور می‌شود. محققین بر اهمیت اجرای سیاست‌های گسترده‌تری برای مراقبت تأکید کرده‌اند که اجازه می‌دهد جوانان مثلاً در استرالیا تا 21سالگی در مراکز نگهداری خود بمانند، یا ایالات متحده انعطاف‌پذیری‌هایی در حمایت‌های مالی و اجتماعی نشان داده و برای نتایج مثبت هم پتانسیل‌هایی داشته. با این‌وجود، یافته‌های این تحقیق نشان داد که سن گذار از مراقبت اقامتی عامل بحرانی و مهم در تجربه پسامراقبت و زندگی مستقل نیست. برای مثال، دسترسی به تحصیلات عالی ربطی به سن خروج نداشت. از سوی دیگر، جنسیت عامل مهمی در تجربیات مشارکت‌کنندگان بود، چراکه زنان پس از ترک‌مراقبت با احتمال بیشتری هویت خود و تجربیات‌شان را از زندگی در مراکز نگهداری از دوستان و شبکه‌های اجتماعی‌شان پنهان می‌کردند و بیشتر هم احساس انزوا و تنهایی می‌کردند. این یافته‌ها بر نیاز به ملاحظه بادقتی به تجربیات زیسته افراد پس از ترک‌مراقبت و این داستان‌ها برمبنای شرایط کشورها و فرهنگ‌ها تأکید دارد.

به‌علاوه، در حالی‌که این مطالعه، با توجه به اینکه سازمان بهزیستی هزینه کامل تحصیلات را پرداخت می‌کند، متوجه سطح بالایی از درگیری مشارکت‌کنندگان با تحصیلات عالی شد ولی مشارکت‌کنندگان بر این عنصر به‌عنوان روشی برای یافتن شغل مناسب و اشتغال حرفه‌ای پایدار تأکید نکردند. بد نیست اشاره کنیم تحصیلات دانشگاهی در ایران به‌طور گسترده‌ای در دسترس است و 41درصد گروه سنی بین 18 تا 24سال در مؤسسات تحصیلات عالی ثبت‌نام می‌کنند، هرچند، پذیرش در دانشگاه و گرفتن مدرک دانشگاه همیشه منجر به یافتن شغل مناسب و موفقیت نمی‌شود. به‌واقع، نسبت قابل‌توجهی از جمعیت بیکار ایرانی‌ (بیش از 42درصد) شامل افرادی می‌شود با مدرک دانشگاهی. خانواده و ارتباطات قوی در دسترسی به شغل‌های امن و دائمی ازطریق نفوذ در فرایند استخدام که عنصر مهمی است که در زندگی جوانان خانواده‌های آسیب گم شده، اهمیت دارد.

مهم است که تأکید کنیم گذار در بسیاری از جوامع، ازجمله ایران، فرایندی تدریجی با نیاز به حمایت قوی و ارتباطات نزدیکی در خانواده، جامعه و شبکه‌های اجتماعی است. گذار به دوره شاد بلوغ هم نیازمند وابستگی و پیوستگی متقابل با خانواده، جامعه و شبکه‌های اجتماعی است؛ هرچند، برای مشارکت‌کنندگان ما گذار تدریجی و حمایت مداوم وجود نداشت تا وابستگی متقابل و درگیری اجتماعی و حس تعلق خود را توسعه بدهند. یافته‌های ما با مطالعات پیشین که نشان می‌دهند گذار پرشتاب و ناگهانی به استقلال می‌تواند به افزایش حس ناجوربودن برای دنیای خارج از سیستم مراقبت منجر شده و حس طردشدگی را تشدید کند، شباهت زیادی دارد. جای تعجب ندارد که محققینی متوجه شده‌اند فقط یک‌چهارم جوانانی که در آفریقای جنوبی مراقبت سازمانی را ترک کرده‌اند احساس کردند کاملاً برای ترک‌مراقبت آماده شده‌اند و 90درصد آنها ترجیح داده‌اند در مرکز مراقبت خود بمانند.

یافته‌های ما نشان داد که گذار پرشتاب آثار مداومی از آماده‌سازی ناکافی روی اشتغال، مسائل مالی، مسکن، دسترسی به حمایت اجتماعی و درگیری اجتماعی و تعلق دارد. یافته‌های این مطالعه از سازگاری تدریجی و گذاری امن به دوران بلوغ، با حمایت سیستم‌های اجتماعی دفاع می‌کند. این جوانان تجربیات مثبت‌تری از سلامت جسمی و روابط عاطفی هم داشتند. بنابراین، حسی از آماده‌شدن می‌تواند منجر به نتایج مثبتی در حوزه‌های اصلی زندگی پسامراقبت شود. در غیر این‌صورت، این ویژگی، همراه سایر مسائل، همچون درک انگ و تبعیض، فقدان حمایت اجتماعی کافی، فقدان سیستم مراقبت اجتماعی مناسب می‌تواند منجر به ظهور ابهامات و چالش‌های روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی شود.

به‌علاوه، مطالعات پیشین نشان داد که احساس آمادگی می‌تواند به جوانان کمک کند مهارت‌های حل‌مسئله و انعطاف‌پذیری‌شان را توسعه دهند. ازطریق مشارکت در شرایط و محیط‌های جامع، مثبت و حمایتگرانه حسی از انعطاف‌پذیری احساسی و اجتماعی پدیدار خواهد شد- که در دسترس مشارکت‌کنندگان ما نبود. براساس مطالعات پیشین، درک انگ و تبعیض یکی از تجربیات مشترک جوانانی بود که ترک‌مراقبت کرده‌اند و با مشارکت‌کنندگان ما هم مشترک بود. با این‌حال، تجربه مشارکت‌کنندگانِ مطالعه ما از انگ به‌خاطر شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران منحصربه‌فرد بود. در این مطالعه، مشارکت‌کنندگان شرمی را تجربه کردند که دلیلش احساس تقصیر، کلیشه‌های فرهنگی و انگ‌زنی به‌خاطر برچسبی همچون «منحرف» بود. درواقع، حس فقدان، عدم‌ارتباط و شرم، به‌ویژه در تعامل با دیگران در شرایط فرهنگی ایران، مسئله مهمی است که در این مطالعه دیده شده، تاحدی که جوانان پس از ترک‌مراقبت دامنه روابط خود را محدود کرده و حس تنهایی‌شان تقویت شده است. یافته‌های این مطالعه، بر این موضوع هم تأکید دارد که انگ و عدم‌پذیرش تنها در سطح ارتباطات شفاهی باقی نمانده و تا تبعیض در تمام جنبه‌های زندگی هم، از ازدواج و کار تا روابط اجتماعی گسترش یافته است. این هم به‌خودی خود مهم است که این یافته‌ها را در شرایط فرهنگی ایران که این مطالعه در آن انجام شده، درنظر بگیریم. برخلاف بسیاری از جوامع فردگرایانه، در بسیاری از فرهنگ‌های جمعی مثل فرهنگ ایرانی، خانواده عامل اصلی هویت، حس تعلق و عضویت اجتماعی افراد است. بزرگ‌شدن در سیستم مراقبت اقامتی مشارکت‌کنندگان ما را بدون وضعیت معتبری مثلِ بودن در ساختار خانواده سنتی رها و رابطه آنها را با جامعه پرمخاطره‌تر کرده است.

یافته‌های منحصربه‌فرد ما درباره تجربیات مشارکت‌کنندگان از انگ نشان می‌دهد واحد خانواده در ایران فراتر از ارائه حمایت‌های عاطفی، مالی و فردی است؛ درعوض، خانواده کوچک‌ترین واحد اجتماعی، و اغلب منبعی برای انتقال هنجارها و میراث‌های مذهبی و فرهنگی هم هست که تضمین می‌کند اعضای خانواده این هنجارها را دنبال کنند. درواقع، غیاب واحد خانواده به رفتارهای افراد با مشارکت‌کنندگان ما کمک کرده؛ رفتارهایی همچون انگ اجتماعی، عدم‌پذیرش حقوق شهروندی، عدم‌پذیرش اجتماعی، انزوا و برچسب‌زنی با حرف‌های نامناسبی همچون «نامشروع». مشارکت‌کنندگان در واکنش به کلیشه‌های فرهنگی و تبعیض‌های رایج در جامعه، نوعی انزوای تحمیلی را اتخاذ کرده، هویت‌شان را پنهان و از اشتراک‌گذاری داستان زندگی‌شان با اطرافیان اجتناب کرده‌اند. این حس ابهام و عدم‌پذیرش می‌تواند بر حس آنها از تعلق و ارتباط اجتماعی اثر بگذارد. یافته‌های ما اظهار می‌کنند که روابط پیچیده بین تجربه جاری جوانان پس از ترک‌مراقبت با تعاملات اجتماعی و استانداردهای فرهنگی «عادی‌بودن» در رفتارها و روابط مردم با آنها سنگربندی ایجاد کرده. از نقطه‌نظر مؤلفین این مطالعه (که ایرانی هستند)، نداشتن خانواده اغلب در جامعه ایرانی تابوست و می‌تواند اثر زیادی بر جایگاه اجتماعی افراد بگذارد. به‌خصوص این هم درست است که وقتی روابط صمیمانه و نزدیک شکل می‌گیرد، اینجاست که افراد بیشتر از شرایط گذشته و حال یکدیگر آگاه می‌شوند. بنابراین، انزوای تحمیلی آنها می‌تواند استراتژی‌ای برای محافظت از خود دربرابر قضاوت‌ها و انگ‌زنی‌های فرهنگی باشد که بیشتر هم تجربه زنان بوده.

به‌شکل قابل‌توجهی، در حالی که این مطالعه در یکی از مراکزی انجام شده که از جوانان در چنین گذاری حمایت می‌کند، مشارکت‌کنندگان حمایت این مرکز را تأیید یا تصدیق نکرده‌اند. از مشارکت‌کنندگان درباره سیستم حمایتی بنیاد خیریه روشنای امید سؤال نشد تا ازآنجا که یکی از مؤلفین، مدیر واحد مددکاری آنجاست، طی مصاحبه معذب نشوند. هرچند، واضح نیست که چرا به تصدیق حمایت دریافتی از این مرکز فکر نکردند. از این‌رو، تحقیقات اضافه توسط شخص ثالث می‌تواند بر ارزیابی برنامه در ایران تمرکز داشته باشد و برنامه‌های گذار مناسب و حمایت سیستماتیک برای بستن این شکاف را توسعه دهد.

محدودیت‌ها

این اولین مطالعه‌ درباره تجربه زیسته جوانان پس از ترک‌مراقبت در تهران، ایران بود. هرچند، ایران کشور متنوعی است؛ از این‌رو، مطالعات آینده می‌توانند روی درک عمیق‌تری از آثار تنوع جنسیتی، قومیتی، ناتوانی و مذهبی درباره تجربه زیسته پس از ترک‌مراقبت تمرکز کنند. علاوه بر این، باید در تعمیم نتایج این مطالعه احتیاط کنیم، چراکه بااستفاده از شیوه کیفی و در ابعاد کوچکی در استان تهران انجام شده است.

تأیید این نکته هم مهم است که هویت نویسنده اصلی این تحقیق، که به‌عنوان مددکار مرد مصاحبه‌ها را انجام داده، ممکن است بر اینکه مشارکت‌کنندگان چگونه تجربیات‌شان را به‌اشتراک گذاشتند اثر گذاشته باشد. برخلاف تلاش‌هایی که در مصاحبه صورت گرفته تا با ایجاد فضایی تعاملی و محیطی منعطف، ناترازی قدرت کاهش یابد و طرفین مختار بودند اطلاعات اضافه بخواهند یا در هر زمان مصاحبه را متوقف کنند، باید درجه‌ای از قدرت نابرابر را که همچنان بین آنها حضور داشت، تصدیق کرد. مشارکت‌کنندگان زن هم ممکن است به‌خاطر تفاوت‌های جنسیتی که عنصری غیرقابل‌انکار است، تجربیات زیسته مشخصی را به‌اشتراک نگذاشته باشند.

نتیجه‌گیری

این مطالعه نشان می‌دهد افراد جوانی که پس از سال‌ها زندگی در مراقبت اقامتی مستقل شده‌اند، وقتی وارد زندگی مستقل شده و با جامعه یکی می‌شوند، با موانع، محدودیت‌ها و ابهامات زیادی مواجه شده‌اند. زندگی پیش‌ روی آنها به عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تقسیم می‌شود. این جوانان به‌خاطر حمایت اجتماعی نادرست و نسبی برای دستیابی به استقلال در زندگی با چالش‌های پرشماری مواجه می‌شوند. هرچند، یکی از موانع مهم برای یکی‌شدن و پذیرفته‌شدن در جامعه هنجارهای فرهنگی پیچیده بود، به‌خصوص درک افکار عمومی و فرهنگی از «نداشتن خانواده». غیاب خانواده نه‌تنها حمایت مالی و احساسی را محدود می‌کند بلکه برای پذیرش اجتماعی، درگیری اجتماعی و حضور در جامعه نقش مانعی را بازی می‌کند. از این‌رو، برای به‌چالش کشیدن فرضیات عمیق فرهنگی درباره خانواده و غیابش، به مباحثات مهم و گسترده‌ای در سطح جامعه نیاز است.

برای مطالعه متن کامل و انگلیسی مقاله اینجا را کلیک کنید.

 

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!