ترخیص یا استقلال از سازمان بهزیستی

در امور آسیب‌های اجتماعی که حرف می‌زنیم، اهمیت استفاده از مفاهیم و واژه‌ها در تأثیرشان است. یک مثال ساده در این امور، استفاده از عناوین خاص برای مراکز نگهداری از کودکان است. در زمان‌های خیلی دور، مردم به این مراکز می‌گفتند «یتیم‌خانه»، بعدها، با پیشرفت جوامع عنوان آن به «پرورشگاه» تغییر کرد و امروزه با تحقیقات گسترده‌ای که در غرب در امور مددکاری انجام می‌شود، عناوین رنگ و مفهوم قوی‌تری می‌گیرند، طوری که حتی دیگر عنوان «مرکز نگهداری از کودکان و نوجوانان» هم بین کارشناسان اهل فن کمتر مورداستفاده قرار می‌گیرد و از «شبه‌خانواده» یا «خانه کودک و نوجوان» استفاده می‌شود.

یکی از مفاهیم دیگر در حوزه کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرست، استفاده از واژه ترخیص است که نقد و واکنش‌های زیادی را حتی بین فرزندان دربردارد و در نزدیک‌ترین مثال، با چنین اصطلاحی خود را مثل یک زندانی می‌بینند که از زندان ترخیص شده. ایوب اسلامیان، دکترای مددکاری در مورد این اصطلاح با ما صحبت کرد، که در ادامه آن را می‌خوانید.

درباره انتخاب مفاهیم و اهمیت‌شان باید این را درنظر داشته باشیم که اینها یک بازی کلامی و لفظی نیست که بگوییم اهمیتی ندارد؛ بگوییم ترخیص یا مستقل‌شده فرقی ندارد! ولی این را باید بدانیم که واژه‌ها در مفاهیم اجتماعی، به‌ویژه مددکاری و روانشناسی‌ اجتماعی می‌توانند بسیار مهم باشند. برای مثال، در حوزه خدمات به زنان، پیش‌تر می‌گفتند «زنان بی‌سرپرست» و حالا می‌گویند «زنان سرپرست خانوار». وقتی شما می‌گویید زن بی‌سرپرست، یعنی زن تحت قیومیت فرد دیگری است و سرپرستش شخص دیگری است ولی الان که می‌گوییم «زن سرپرست خانوار» یعنی خودش مسئولیتی را برعهده گرفته و تأکید بر استفاده این اصطلاح، او را از منظر ذهنیت ناتوانی در امور زنان به‌سمت ذهنیت توانمندسازی می‌آورد.

حالا ما اگر از ترخیص استفاده کنیم که سال‌ها از آن استفاده شده و هنوز هم در کلام کارشناسی استفاده می‌شود، چه ذهنیتی را ایجاد می‌کند؟ شما تصور کنید فردی از بیمارستان ترخیص می‌شود. یعنی چی؟ یعنی کار پزشک‌ها با او تمام شده. بیمار درمان لازم را، حالا کامل یا ناکامل، دریافت کرده و باید برود. حتی گاهی فرزندان ما می‌گویند ما که کالا نیستیم، ترخیص شویم. گذشته از اینها، اگر بار منفی لغوی آن را درنظر نگیریم، می‌توانیم بگوییم خب، پس فرزندان خدمات را گرفته‌اند و کار ما در سازمان بهزیستی با آنها تمام شده، ولی مشکل همین‌جاست.

سازمان بهزیستی تحت‌تأثیر روشنای امید از عبارت «فرزندان مستقل‌شده» استفاده می‌کند که به‌مراتب بهتر است و بار منفی ندارد، حتی نقد من این است که بیش از حد بار مثبت دارد. استقلال یعنی‌اینکه فرزند همه‌ چیزش را به‌دست آورده و الان می‌تواند مستقل باشد. پس ما چرا باید به آدم مستقل کمک کنیم! ولی درواقع می‌بینیم این فرایند استقلال یک گذار است. در دستورالعمل‌ها خود بهزیستی و شیوه‌نامه‌های جهانی فرایند فرایند استقلال از سال‌هایی شروع می‌شود که فرزند باید مرکز نگهداری را ترک کند- در این دوره او را آماده می‌کنند، در یک دوره فشرده گذار برایش برنامه‌ریزی می‌کنند و بعد وارد جامعه می‌شود.

در این فرایند و پس از ورود به جامعه، یک‌سری فرایندها برای توانمندسازی انجام می‌شود که به آن Aftercare می‌گویند. ولی واژه مستقل‌شده با این اوصاف کاملاً نارسا می‌شود. مفهومی که در زبان انگلیسی انتخاب شده، Careleaver است، یعنی کسانی که شکلی از مراقبت را ترک کرده‌اند- بااینکه مراقبت همچنان پابرجاست. به‌همین خاطر می‌توان از عبارت «ترک مراقبت» برای این حوزه استفاده کرد که به ترک مراقبت اقامتی (برای کودکانی که به‌شکل گروهی در یک مرکز اقامت داشتند) اشاره دارد و شکل‌های دیگر مراقبت همچنان پابرجاست. دقیقاً مثل خدمات توانمندسازی که ما در روشنای امید به فرزندان ارائه می‌دهیم.

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!