وقتی داستان جان میگیرد
کتاب و داستان کودک، برای کودکان پر از شگفتی و ناشناختههاست. خواندن کتاب باعث رشد شناختی و زبانی آنها، تقویت حافظه و تخیل، رشد عاطفی و همدلی، رشد اجتماعی و تقویت پیوندها میشود.
کودکان بیشتر از آنکه دوست داشته باشند کتاب را بخوانند، ترجیح میدهند یکنفر برایشان کتابخوانی کند و آن یکنفر هرچقدر بهتر کتاب را روایت کند، برایشان دلچسبتر میشود و بیشتر در خاطرشان میماند. ما میتوانیم کتابها را برای کودکان بخوانیم، بازی کنیم، اجرا کنیم و حتی بلندخوانی کنیم. این کار آنها را بیشتر وارد دنیای داستانها کرده و تخیلات کودکانهشان را رشد میدهد. باعث میشود خودشان هم در داستان و سرنوشت قهرمان داستان شریک شوند و حتی آن را آنطور که میخواهند، رقم بزنند.
پوپک جوان، نویسنده کودک، مهمان ما و دخترها بود. او کتابهای «یک گرگ، یک موش، یک اردک» و «گرگی که آواز میخواند» را بهانتخاب خود برای دخترها خواند و اجرا کرد، و سپس با آنها درباره شخصیتهای کتاب، کشمکشهای بین آنها و اتفاقات متفاوتی که میتوانست برایشان بیفتد بحث کرد.
بیشتر بخوانید
کسب رتبه در مسابقه داستاننویسی
آیین افتتاحیه کتابخانه «خانه روشنا»
بهلطف مهمان خوشذوق ما، کتاب از صفحهها بیرون آمده بود و دخترها دیگر نهتنها شنونده بلکه خالق ماجرا شدند. آنها میتوانند با صداها، حرکات و نقشها، داستان را دوباره بسازند، احساساتش را تجربه کنند و حتی پایانش را تغییر دهند. این تجربه زنده، به آنها جرأت فکرکردن، خیالپردازی و گفتگو میدهد؛ جایی که یادگیری و لذت دست در دست هم دارند.
انتهای پیام