پنج نکته مهم درباره تاثیر زندگی در مراکز نگهداری

ورود و گذراندن زندگی در مراکز نگهداری تجربه‌ای است که می تواند زندگی را دگرگون ‌کند. آشنایی با کودکانی که آنجا زندگی می‌کنند، دیدن واقعیت‌شان، مشاهده ژرفای نیازشان به ثبات، شما را دگرگون می‌کند و به‌قول معروف دیگر آن انسان سابق نخواهید شد. زندگی در مراکز نگهداری دیگران را هم تغییر می‌دهد؛ همان کودکانی را که آنجا زندگی می‌کنند. اگر شما کودکی را از یک مرکز نگهداری به فرزندخواندگی گرفته باشید، یا اگر به این موضوع فکر می‌کنید، و مهم‌تر از این‌ دو، اگر با جوانی دوست هستید یا کار می‌کنید که در مرکز نگهداری بزرگ شده، باید چیزهایی را درباره آثار زندگی کودکان در این مراکز بدانید. تازه اینها چیزهایی هستند که اصلاً به «خوب‌بودن» آن مرکز ربطی ندارد. یک مرکز نگهداری خوب، همچنان یک مرکز نگهداری است و جای مناسب و مساعدی برای کودکان نیست. با وجود تفاوت‌های زیاد کودکان در انعطاف‌پذیری‌شان، آنها تحت‌تأثیر پنج مورد زیر قرار خواهند گرفت.

1. تجربه آسیب روانی

ازدست دادن خانواده واقعی و قرارگرفتن در یک مرکز نگهداری شبانه‌روزی، صرفنظر از سن کودک، به‌خودی خود آسیب ایجاد می‌کند. دانشمندان امروزه تأیید کرده‌اند که آسیب روانی شیمیِ اعصابِ مغز(1) را در شخص تغییر می‌دهد. این تغییرات می‌توانند برای کودک سبب ایجاد دشواری‌های زیادی شوند. مشکلات عاطفی (برای ابراز، هویت و سازگاری‌شان)، درهم‌شکستن، احتیاط شدید، اضطراب خردکننده، انفکاک، بی‌ثباتی، بیش‌فعالی، شناخت و مهارت‌های استدلالی ناقص، افسردگی و حس نومیدی از این دست هستند.

2. حس بی‌ثباتی

زندگی در مراکز نگهداری تغییری پیوسته است. مربیان می‌آیند و می‌روند، بزرگسال‌های دیگر (مثل مدیرفنی و مددکاران) می‌آیند و می‌روند، کودکان هم می‌‌آیند و می‌روند. برخلاف عضوی از خانواده که می‌رود ولی تماسش، ولو از راه دور، قطع نمی‌شود، برای روابط در مراکز نگهداری هیچ ارتباط مداومی وجود ندارد. کودکان سریعاً یاد می‌گیرند که آدم‌ها می‌روند و هرگز دیگر آنها را نخواهند دید.

3. نداشتن تصوری از اوقات فراغت

زندگی در مرکز نگهداری کاملاً براساس مقررات است. ازآنجا که کودکان زیادی آنجا هستند و تعداد مربیان معدود، زندگی طبق برنامه مشخصی پیش می‌رود… کِی باید از خواب بیدار شد، کی باید لباس پوشید، کی غذا خورد، کی برویم، کی چه‌کار کنیم، کی بخوابیم. فکرِ داشتن اتاقی پر از اسباب‌بازی و زمان و مجوزی برای بازی با آنها تصوری بیگانه با ذهن این کودکان است. ممکن است سال‌ها طول بکشد تا کودکان پس از ترخیص و در سن جوانی بتوانند ذهن خود را با زمان‌بندی متفاوتی از این سازگار کنند. چنین کاری مهارتی آموزشی است و زندگی در مراکز شبانه‌روزی چنین مهارتی را یاد نمی‌دهد.

4. یادگیری مهارت‌های بقا و یادنگرفتن مهارت‌های خانوادگی

کودکان در مراکز نگهداری از راه‌های بسیاری یاد می‌گیرند که چگونه موفق شوند. اینکه خود را در ظاهر جذاب و قوی‌تر نشان دهند و آب‌زیرکاه باشند، از معدود روش‌هایی است که برای پیش‌بردن زندگی‌ یاد گرفته‌اند. این مهارت‌ها در محیط خانواده خدمت چندانی به این کودکان نمی‌کند. زمان می‌برد تا این کودکان روش‌های جدید را برای بیان نیازهای‌شان در محیط خانواده یاد بگیرند.

5. تکیه‌کردن به خود

با وجود بی‌ثباتی، کمبود منابع و تغییرات مغزی به‌عنوان بخشی از زندگی در مراکز نگهداری، جای غافلگیری ندارد که کودکان یاد می‌گیرند فقط می‌توانند روی خودشان حساب کنند. بزرگسالانی که در زندگی آنها هستند بارها آنها را ناامید کرده‌اند. این کودکان به دیگران اعتماد ندارند و برای اعتمادکردن نیاز به زمان زیادی دارند.

جدا از این پنج مورد، موارد دیگری هم هست که در تمام مراکز نگهداری صدق نمی‌کند ولی رایج است و باید آنها را درنظر گرفت.

1. آزار

این آزار می‌تواند از حرف‌های آسیب‌زا، برخورد فیزیکی و کتک‌خوردن، بسته‌شدن به تخت، و آزار جنسی توسط مربیان یا حتی سایر کودکان شکل بگیرد. اینها چیزهایی نیستند که ما به‌راحتی دوست داشته باشیم قبول کنیم، ولی اغلب اتفاق می‌افتند و آثار مخربی در جوانی روی آنها می‌گذارد.

2. اهمال

در حالی که تمام کودکان در مراکز نگهداری اهمال را تجربه کرده‌اند یا به‌گونه‌ای بدسرپرست به‌حساب می‌آیند، با این‌حال نسبت به سن و زمان زندگی‌شان در این مراکز شکل‌های شدیدتری از آن را تجربه کرده‌اند.این اهمال می‌تواند موجب سوءتغذیه شدید، تنش ماهیچه‌ای شدید و رشد دیرهنگام در آنها شود. حتی اهمال در رفع نیازهای اولیه می‌تواند سبب مشکلات جسمی‌ای ازجمله مسائل تغذیه‌ای، آسیب‌های پوستی و سستی استخوان‌ها شود. آثار بلندمدت اهمال ممکن است هرگز به‌طور کامل از بین نرود.

این دو مورد بسیار ترسناک است ولی باید این را بدانیم که زندگی آن‌سوی چنین فهرست‌های ترسناکی هم وجود دارد، زندگی‌ای پر از نشاط و شادی. لحظاتی در زندگی هستند که همه‌چیز ترسناک و ناامیدکننده شده و احساس نومیدی بر شما چیره می‌شود، ولی لحظات بیشتری از شادی و شگفتی وجود دارند که می‌شود از آنها برای کمک به رهایی این فرزندان از رنج زندگی‌شان استفاده کرد.

پانویس: 1. neurochemistry

منبع: https://adoption.com/

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!