آثار زندگی در مراکز نگهداری بر سلامت روان
کودکان در مراکز نگهداری با سختیهای ترسناکی مواجهند. همین عمل ساده ترک خانه تجربهای آسیبزاست، ولی این برای کودکانی که وارد سیستمهای شبیه سازمان بهزیستی میشوند، تازه ابتدای ماجراست. بسیاری از کودکان بهخاطر آزار یا اهمال از خانهشان گرفته شدهاند. بسیاری مجبور شدهاند با تغییر محیط مداوم خود سازگار شوند و از خانهای به خانه دیگری بروند. برخی هم پس از دوره کوتاهی به خانواده بیولوژیک خود بازمیگردند. زندگی در مرکز نگهداری چالشهای بسیاری دارد، اصلاً هم مهم نیست شرایطش چگونه است. این تجربه میتواند تأثیر منفیای بر سلامت روان و رفتار کودک بگذارد.
در حالی که هدف مرکز نگهداری مهیاکردن خوراک و خانهای امن برای کودکان است تا بتوانند دوباره به خانواده بیولوژیک خود بپیوندند یا خانوادهای دائمی پیدا کنند، واقعیت این است که سالانه بیش از 20هزار کودک در ایالات متحده در این سیستم به سن استقلال میرسند. برای حمایت از سلامت و آسایش کودکانی که در مراکز نگهداری هستند، مهم است درک کنیم که آنها در شرایط عادی متحمل چه چیزی میشوند، با چه مخاطراتی مواجهند، و راهحلهای موجود برای جلوگیری از پیامدهای منفی سلامت روان چیست.
آثار آسیب دوران کودکی
در بسیاری از موارد مربوط به مراقبت، کودکان بهخاطر سوءرفتار، آزار یا اهمال از خانواده بیولوژیکشان جدا میشوند، که این یعنی کودک احتمالاً آسیب فیزیکی، عاطفی یا روانی را تجربه کرده. حتی اگر کودکی به دلایل دیگر از خانوادهاش گرفته شود- حضور والدین در زندان، مرگ آنها، یا درگیریشان با مصرف مواد- آنها هنوز درگیر رخدادهای آسیبزایی هستند که میتواند اشارات جدیای به سلامت روان داشته باشد.
یکی از کارشناسان مددکاری میگوید: «در مراقبت مراکز نگهداری، کودکان اغلب زیاد جابهجا میشوند و مجبورند افراد گوناگونی در این سفرشان تعامل داشته باشند. همراه این بیثباتی، ازدستدادن میآید، و ازدستدادن همیشه بخشی از زندگی در مراکز نگهداری است که با جدایی کودک از خانواده اولش آغاز میشود.» فرایند آغاز دوبارهای همیشه وجود دارد که کودکان در این سیستم دچارش میشوند و این میتواند سبب مشکلاتی با دلبستگی و عدموابستگی همراه شود که به قابلیت کودک در شکلدادن و حفظ روابط سالم اثر میگذارد.
کودکانی که در مراکز نگهداری هستند، بدون حمایت یا درمان مؤثر، ممکن است در پردازش، درک و بازیابی از شرایطشان دچار مشکل شده و این میتواند سبب بروز نشانههایی از بیماریهای فیزیکی، روانی و عاطفی شود که به دوران کودکی آنها میرسد.
این کودکان نهتنها نیازمند مراقبت مناسبی از سلامت روانشان هستند، بلکه باید از مددکار، حامی و مؤسسات دولتی هم حمایت مناسب را دریافت کنند.
اختلالات سلامت روان مرتبط با زندگی در مراکز نگهداری
کودکان در مراکز نگهداری، جزء آسیبپذیرترین کودکان در جهان هستند، بههمین خاطر جای شگفتی ندارد که اکثریت آنها با مشکلات روانی و رفتاری مواجهند. وقتی غریبهای شما را از خانهتان میگیرد و در خانه جدیدی جاگیر میکند یا کنار غریبههای بیشتری جمع کند، شما مستعد خشم، آشفتگی، ترس و عدماعتماد میشوید.
کودکان مراکز نگهداری وقتی به خانه دیگری میروند، این سؤالها را میپرسند: من چرا اینجام؟ من کار اشتباهی کردهام؟ والدینم دیگر من را دوست ندارند؟ چقدر باید اینجا بمانم؟
این کودکان میزان بالایی از اختلالات سلامت روان را تجربه میکنند و در مخاطره فزاینده تجربه نتایج بلندمدت سلامت منفی هستند.اختلالات رایج سلامت روان که بین جوانان در مراکز نگهداری دیده شده بهاین شرح است:
- اختلال اضطراب پس از سانحه (Post-traumatic stress disorder)
- اختلال دلبستگی واکنشی (Reactive attachment disorder)
- اختلال اضطراب
- افسردگی
- اختلال شخصیت مرزی (Borderline personality disorder)
- جمعهراسی
- اختلال نافرمانی مقابلهجویانه (Oppositional defiant disorder)
- اختلال سلوک
- اختلال کمبود توجه بیشفعالی (Attention deficit hyperactivity disorder)
- اختلال اضطراب جدایی
- اختلالات خوردن
برای کودکان مراکز نگهداری تجربه اختلالات چندابتلایی هم رایج است و رفتارهای پرخطری مثل خشونت، سوءمصرف مواد و بزهکاری را دربرمیگیرد. دکتر دیگارمو میگوید: «کودکان در مراکز نگهداری اغلب با مسائلی مرتبط با اعتماد، دلبستگی و اضطراب دستبهگریبانند.» آنها با مشکلات عاطفی ویژهای همچون فقدان ارزش و نیاز به کنترلشدن مواجهند که میتواند برقراری روابط سالم و عاشقانه را با مشکل روبرو کند.
موانع پیشروی جوانانی که تحتمراقبت طولانی بودهاند
در حالی که برخی از کودکان پس از حضور در مراکز نگهداری دوباره به خانواده خود برمیگردند یا بهعنوان فرزخوانده به خانواده جدیدی میروند، بسیاری از آنها هم پس از رسیدن به سن 18سالگی بدون حمایت موردنیاز برای زندگی مستقل ترخیص میشوند. جوانانی که مرکز نگهداری را ترک میکنند، یا جوانان مستقلشده از بهزیستی، بیشتر از جوانانی که تحتمراقبت نبودهاند یا حتی در زندان بزرگ شدهاند، از مشکلات سلامت روان و رفتار رنج میبرند.
بین جوانانی که در مرکز نگهداری یا شبهخانوادهها هستند و پنج مرکز متفاوت را تجربه میکنند، تقریباً 90درصد پایشان به دادگاههای قضایی بزهکاران باز میشود.
گذار به دوران بلوغ- و زندگی مستقل- برای جوانی که در شبهخانوادهها بزرگ شده شدیداً دشوار است، چراکه بسیاری از آنها حمایت اندکی را دریافت کردهاند که منجر به خطر فزاینده محرومیتهای اجتماعی، بیخانمانی، بیکاری، تحصیلات پایین، مشکلات مالی و مشکلات رفتاری میشود.
ما برای کمک به این گذار باید به جوانان تحتمراقبت در شبهخانوادهها کمکهای تحصیلی، آموزش شغلی، شیوه اسکان و حمایت مالی ارائه کنیم، چراکه بزرگترین نگرانیهای آنها اغلب حول محرکهای اجتماعیای همچون اسکان، مسائل مالی، اشتغال و دسترسی به مراقبتهای بهداشتی است.
ارائه مراقبت و حمایت سلامت روان و رفتار
مطالعات نشان میدهند بین 40درصد جوانانی که در مراکز نگهداری هستند، بالای 80درصد مسکل سلامت روان و رفتار جدیای را نشان میدهند که نیازمند مداخله است. مشکل اینجاست که بسیاری از مسائل سلامت روان بیاننشده و درماننشده باقی میماند و بیشتر مواقع، بهجای مراقبت و حمایت پیشنهادشده، خود کودکان بهخاطر رفتارشان مقصر شناخته میشوند.
کوکان به ساختار، مرزبندی، ثبات، مهر و توجه نیاز دارند. ما باید سعی کنیم از کودکانمان که در مراکز نگهداری هستند با حسی از ثبات و پایداری حمایت کنیم تا از سلامت روانی، عاطفی و اجتماعیشان حمایت کنیم. صرفاً زندگی در شبهخانوادهها، با هر بازه زمانی که فکر کنیم، کودک را در مخاطره بالای مشکلات پزشکی، رفتار و/یا عاطفی قرار میدهد.
نیازهای اولیه کودکان در مراکز نگهداری همیشه برآورده نمیشود. ممکن است کودکی بیخانمانی، ناپایداری اسکان، ناامنی غذایی، دشواری مالی، سوءرفتار یا اهمال را تجربه کند، که مانع برآوردهشدن دیگر نیازهای انسانی آنها مثل ارتباط، صمیمیت، عشق، استقلال و خودشکوفایی میشود.
دکتر دیگارمو میگوید: «این مهم است که کودکان در مراکز نگهداری درمانهای حرفهای و خدمات مشاوره میگیرند. همراه اینها، والدین فرزندپذیر باید مطمئن شوند که به کودکشان در دوران مراقبت و در خانه آنها امنیت، ثبات و احساس دوستداشته شدن بیقیدوشرط داده میشود. والدین موقت هم باید برای بهترشدن حال کودک صبور و دلسوز باشند، درک کنند و دنبال قضاوتکردن نباشند.»
بیشتر بخوانید
پنج نکته مهم درباره تأثیر زندگی در مراکز نگهداری
عوامل تأثیرگذار بر ترک مراقبت جوانان
زندگی در مراکز نگهداری میتواند تأثیر منفی روی سلامت کودک بگذارد، ولی این دلیل نمیشود بگوییم این سیستم خوب نیست. کودکان بسیاری دوباره نزد والدین خونی خود برگشتهاند یا در خانوادههای موقت پذیرفته شده یا بهعنوان فرزندخواندهای عضو جدید خانوادهها شدهاند- و مطالعهای نشان میدهد که جوان مرکز نگهداری که تجربه سوءرفتار داشته سطوح کارکرد سازگارانه بالاتری داشته.
تجربیات مغایر با دوران کودکی میتواند نتایج بلندمدتی داشته باشد، که بههمین خاطر است بررسی آنها تاجایی که ممکن است، اهمیت دارد. متخصصین سلامت روان باید همیشه در دسترس این جوانها باشند تا آنها را برای زندگی سالم راهنمایی کنند.
منبع: https://www.verywellmind.com/
انتهای پیام