ترک مراقبت و سلامت روان؛ پیامدهای گذار به جوانی برای کودکان تحت‌مراقبت سازمانی

داده‌های دولتی در بریتانیا پیوسته نشان می‌دهند که آمار مربوط به سلامت روان کودکان تحت‌مراقبت چندان دقیق نیست. برای مثال، نتایج طولانی‌مدت از بخش‌های مربوط به ثبت اسناد و موالید نشان می‌دهند که سلامت روان می‌تواند برای تطبیقات روانشناختی بعدی نقشی پیشگویی‌کننده داشته باشند. در گزارشی مربوط به سال 2002 که دفتر آمار ملی از طرف اداره سلامت منتشر کرد، اعلام شد که حدود نیمی از (45درصد) کودکان تحت‌مراقبت و تقریباً سه‌چهارم (72درصد) کسانی که در مراقبت سازمانی هستند، ازنظر بالینی دچار اختلال روانی بوده‌اند. کودکان تحت‌مراقبت ازنظر کیفی هم با جمعیت کلی و به‌واقع با سایر گروه‌های بالینی از نظر پیچیدگی نیازشان فرق دارند. براساس مطالعاتی در استرالیا هم بحث‌های گسترده‌ای شکل گرفته که «کودکان و جوانانی که طبق دستور دادگاه دور از والدین‌شان زندگی می‌کنند، نماینده یکی از آسیب‌پذیرترین و بی‌بهره‌ترین گروه‌ها در جوامع غرب هستند. مشکلات سلامت روان آنها ازنظر جمعیتی غیربالینی پیچیده و استثنایی است.»

با وجود چنین پیچیدگی‌ها و ریسک بالای مرتبط با مشکلات سلامت روان برای جوانانی که تحت‌مراقبت هستند، برخی هم با انعطاف یا ظرفیت روانی‌ای را نشان می‌دهند که باعث می‌شود به نتایج مثبتی برسند. تعریف نتیجه مثبت ممکن است در شرایط بی‌نقص رخ دهد ولی باید تخمینی از وضعیت پیشین یا اولیه ورود به مراقبت در شرایطی نسبی هم درنظر گرفته شود.

ظرفیت روانی منابع و ثأثیرات شناختی و احساسی یک شخص را در همکاری برای زندگی جمعی و تجربه‌شان از سلامت دربرمی‌گیرد. این ظرفیت شامل قابلیت شناختی آنها می‌شود، اینکه چگونه در یادگیری انعطاف‌پذیر و مستعدند، و هوش هیجانی‌شان، مثل مهارت‌ها و انعطاف‌پذیری اجتماعی‌شان در مواجهه با اضطراب، چگونه است. سلامت روان وضعیتی پویاست که فرد در آن قادر است پتانسیل خود را توسعه داده و کارهای ثمربخش و خلاقانه انجام دهد، با دیگران روابطی قوی و نتیجه‌بخش ایجاد کند و به جامعه خود کمک کند. سلامت روان وقتی ارتقا می‌یابد که اهداف فردی و اجتماعی فرد کامل به سرانجام می‌رسد و در جامعه می‌تواند به درکی از هدف برسد.

در حالی که خدمات مراقبت خارج از خانه برای محافظت از کودکان دربرابر آسیب‌هاست، ولی این محافظت به‌خودی خود برای تضمین سلامت روان آنها کافی نیست. برای درک تأثیر و نتایج موفقیت‌آمیز بند مراقبت، باید شاخص‌های فردی، اجتماعی و اقتصادی مراقبت بررسی شود. نتایج فردی می‌تواند مواردی از این جمله را دربربگیرد که فرد جوان می‌تواند با موفقیت به استقلال خود در جوانی گذار داشته باشد یا نه؟ یا خدمات مناسب برای جوانان را می‌گیرد؟ و آیا سن او در زمان ورود به مراقبت رویش تأثیر گذاشته یا نه؟ که این مورد آخر احتمال واکنش او را به فرصت‌های درمانی و کاریابی پیش‌بینی می‌کند. نتایج اجتماعی شامل تحصیلات، آموزش یا استخدام و سلامت روانی می‌شود. نتایج اقتصادی هم این پرسش پیچیده را دربرمی‌گیرد که آیا مداخله اولیه در تلاقی نیازها و در کاهش نیاز برای خدمات بیشتر مؤثر است یا نه.

در بریتانیا، دستورالعمل‌های دولتی ترویج پنج شاخصی را اظهار می‌کنند که انعکاس‌دهنده ظرفیت روانی است: بودن در سلامت، بودن در امنیت، لذت‌بردن و کامیابی، ایجاد همکاری مثبت و دستیابی به رفاه اقتصادی. این شاخص‌ها را می‌توان برای بررسی نتایج مورداستفاده قرار داد.

ما در این مقاله چیزهایی را که درباره شیوع مشکلات سلامت روان جوانان تحت‌مراقبت و جوانان در حین ترک‌مراقبت است، ترسیم می‌کنیم. همچنین به عوامل سازمانی‌ای می‌پردازیم که با پیوستن کودکان در سیستم‌های مراقبتی به خدمات سلامت روان، کاهش می‌یابند.

سلامت روان در دوران بلوغ

دوران بلوغ برای بسیاری از جوانان می‌تواند دوره‌ای سخت باشد. این دوران زمان گذار از مدرسه به تحصیلات بالاتر یا حتی ورود به بازار کار است؛ از وابستگی دوران کودکی به مسئولیت‌پذیری بزرگسالی و زمان برآمدن از پس انتظارات جدید، خواه عاطفی یا فیزیولوژیک است. بلوغ دوره آسیب‌پذیر بحرانی‌ای برای گسترش مشکلات سلامت روان هم هست. طبق تخمین‌ها حدود نیمی از تمام اختلالات روانی در عمر انسان از اواسط سال‌های نوجوانی و سه‌چهارم آنها طی بیست تا سی‌سالگی آغاز می‌شوند. از این جهت، چون اختلالات روانی جاپای محکم‌تری در دوره جوانی انسان دارد، از اختلالات جسمی متمایز می‌شود. برعکس، خطر اختلال روانی برای کسانی که بدون آسیب این سال‌های عمر خود را گذرانده‌اند، کمتر است.

در بریتانیا، طبق تشخیص پزشکی حدود 10درصد کودکان 5 تا 16ساله به اختلال روانی مبتلا هستند. تحقیقات در این مورد نشان داده که اختلالات روانی تأثیری جدی بر کیفیت زندگی در شرایط نتایج تحصیلی، کار و زندگی اجتماعی و نتایج مرتبط با سلامت دارد. اختلالات روانی در شرایط بهداشت عمومی نسبت بار بیماریِ به‌مراتب بالاتری را از افراد مبتلا به سرطان یا اچ‌آی‌وی نشان می‌دهد. بلوغ دورانی است که بیماری‌های روانی مهمی (افسردگی، جنون، اختلال اضطراب شدید، سوءمصرف مواد و اختلالات غذاخوردن) با بالاترین شکل شیوع خود پدیدار شده و می‌تواند با تأثیر روبه‌رشدی از چنین اختلالاتی بر فرد و جامعه همراه شود. از این رو، تحقیقات درباره تأثیر بیماری روانی طی دوران بلوغ و آثارش روی گذرگاه‌های سلامت و مراقبت اجتماعی از جوانان طی دوران گذارشان به بزرگسالی مشخص شده. با فرض اینکه کودکان تحت‌مراقبت سطوح بالاتری از مشکلات سلامت روان را دارند، تحقیقات درباره این گروه به‌شدت آسیب‌پذیر بسیار حائز اهمیت است. سازمان‌های بسیاری هستند که این امر را درک کرده‌اند. برای مثال، یکی از مقالات ارسال‌شده به سازمان بهداشت جهانی در سال 2008 می‌گوید: «کودکان سرمایه ما در جامعه فردا هستند. سلامت آنها و روش ما در پرورش آنها برای گذر از بلوغ به بزرگسالی روی موفقیت و ثبات کشورهای اتحادیه اروپا در دهه‌های بعدی تأثیر خواهد گذاشت.» مشابهاً، ولی با تأکید بر خدمات، سازمان خدمات ملی برای کودکان، جوانان و خدمات زایمان به رشد بلوغ کودکان توجه دارد. آنها در استاندارد 4 خود می‌گویند: «تمام جوان‌ها باید به خدمات مناسب سن خود دسترسی داشته باشند؛ خدماتی که پاسخگوی نیازهای خاص‌شان در زمان بلوغ است.»

سلامت روان کودکان تحت‌مراقبت

کودکان بسیاری وارد سیستم مراقبت شده و از آن خارج می‌شوند، و بسیاری از آنها که در این سیستم باقی می‌مانند، پیوسته جای خود را تغییر می‌دهند. شیوع اختلالات روانی دوره کودکی با افزایش دوره زندگی آنها در یک مکان، کاهش یافته- نرخ متوسط از 49درصد کسانی که کمتر از یک‌سال یک‌ جا بوده‌اند، برای کودکانی که دست‌کم پنج‌سال یک‌جا مستقر بوده‌اند، به 31درصد کاهش می‌یابد.

در بریتانیا، بیشتر کودکانی که وارد سیستم مراقبت می‌شوند، ورودی کوتاه‌مدت دارند و معمولاً تا تولد شانزده‌سالگی‌شان در این سیستم باقی نمی‌مانند، ولی 70درصد کودکانی که طی یک‌سال به خانه برمی‌گردند، دوباره تحت‌‌مراقبت والدین‌شان قرار می‌گیرند. یک مثال معمول می‌تواند والدینی باشد که به‌خاطر مشکلات سلامت روان، طی دوره‌ای قادر به مراقبت از کودک خود نیستند و وقتی دوباره حال‌شان خوب می‌شود، می‌توانند مراقبت خود را از کودک‌شان ادامه دهند. برای آن‌دسته از کودکانی که دوره مراقبت و نگهداری طولانی‌ای دارند، ارقام سیاست‌های ملی را منعکس می‌کند، مثل اینکه آیا در حوزه قضایی زندگی‌شان فرزندخواندگی مجاز است یا نه، که همین سنجش‌ها را در سطح بین‌‌المللی دشوار می‌کند. بنابراین جمعیت تحت‌مراقبت گروه باثباتی نیست و ارزیابی از سلامت روان‌ آنها حین ورود به سیستم مراقبت امری عادی تلقی نمی‌شود. ارزیابی تغییرات سلامت روان یا حتی شیوع سختی‌ها در زمان ورود، طی حضور و پس از ترک‌مراقبت هم برای خودش مسئله است.

 شیوع 

محققین اسکاتلندی سلامت روان کودکان در سنین بین 5 تا 12سال را حین ورود به سیستم مراقبت در گلاسکو ارزیابی کردند. با ارزیابی نظارتی شش‌هفته‌ای در دوره مراقبت، سطوح اختلالات روانی ازجمله اختلال سلوک، افسردگی، اختلال کمبود توجه، اتیسم و اضطراب، بیش از 30درصد افزایش یافته بود. رایج‌ترین اختلالات تشخیص‌داده‌شده اختلالات سلوک و افسردگی (هردو 28درصد) بودند. استنتاج آنها این بود که نیازهای پیچیده این کودکان را تنها ازطریق مباحثات چندرشته‌ای و برنامه‌ریزی‌های استراتژیک درک کرد.

یکی از پرسش‌های بنیادی که از این تحقیق ایجاد می‌شود، این است که چنین نرخ شیوعی با سایر کودکانی که در خانه‌های خصوصی و در محرومیت زندگی می‌کنند، تفاوتی دارد یا نه. چندتن از محققین ویژگی‌ها و آسیب‌شناسی روانی جمعیت‌شناسیِ اجتماعی کودکانی که توسط مقامات رسمی محلی تحت مراقبت هستند، از روی نحوه استقرار مکانی‌شان، بررسی کردند. آنها این کودکان را با کودکان محروم و غیرمحرومی که در خانه‌های خصوصی زندگی می‌کنند، مقایسه کردند. 46درصد کودکان تحت‌مراقبت دست‌کم یک اختلال روانی داشتند و درمقایسه کودکان محروم در خانه‌های خصوصی 15درصد و غیرمحروم در این خانه‌های 8.5درصد را شامل می‌شدند. کودکانی که مقامات رسمی محلی از آنها مراقبت می‌کنند، نسبت به بیشتر کودکانی که ازنظر اقتصادی‌اجتماعی محرومند و در خانه‌های خصوصی زندگی می‌کنند، شیوع پریشانی روانی و اختلال روانپزشکی بیشتری دارند. شیوع اختلال روانپزشکی به‌طور مشخص بین کسانی که در مراکز نگهداری زندگی می‌کنند و بین کسانی که در جای زندگی خود تغییرات زیادی را تجربه می‌کنند، بسیار بالاست. مسائل سلامت روان که شناخته شده‌اند ممکن است تحت شرایط ورود فرد به سیستم مراقبت یا مشخصه‌های رفتاری جوانانی که پذیرش‌شان در سیستم مراقبت تسریع شده، ایجاد شود.

طبق گزارش‌ها تعریف مشخصی برای کودکانی که وارد سیستم سلامت کودک می‌شوند، بسیار دشوار است؛ چراکه معلوم نمی‌شود خانواده آنها تحت فقر شدید است یا آنها را وارد سیستم سلامت کودک کرده‌اند تا به خدمات سلامت روان دسترسی یابند. تخمین این گزارش‌ها این است که تا 20درصد کودکان تحت‌مراقبت ممکن است به‌خاطر فقدان خدمات سلامت روان وارد شده باشند و این کودکان، که والدین مناسبی ندارند، به‌احتمال زیادی تحت‌مراقبت‌های گروهی قرار خواهند گرفت.

 جاده مراقبت 

تارِن سویینی از نیوزلند با بازبینی تحقیقات درباره مشکلات سلامت روان کودکان پیش‌بلوغ در سیستم‌های مراقبت به این نتیجه رسیده که مشکلات سلامت روان آنها به بیشتر به مشکلات بالینی شبیه است تا نمونه‌های قاعده‌مند. کودکانی که در مراکز نگهداری شبانه‌روزی هستند نسبت به مراقبت‌های درون‌ خانواده‌ای، فرزندخواندگی و حضور در خانواده اقوام، مشکلات سلامت روان بیشتری دارند. در دسترس‌ترین تخمین‌ها در این زمینه از مقیاس‌های رتبه‌بندی استاندارد مربیان این مراکز استفاده کرده. «مطالعات شیوع بالای اختلال سلوک (17 تا 45درصد)، اختلال کمبود توجه (10 تا 30درصد)، افسردگی (4 تا 26درصد) را از بین نمونه‌های کودکان و نوجوانانی که در مراکز نگهداری و فرزندخواندگی هستند (13 تا 16سال)، تخمین می‌زنند. این تغییرپذیری در نرخ‌های تخمینی احتمالاً بیشتر نتیجه تفاوت‌ها در طراحی تحقیق است تا تفاوت جمعیت‌ انتخاب‌شده.»

سن ورود به سیستم مراقبت 

کودکانی که در سن بلوغ وارد سیستم مراقبت می‌شوند ظاهراً واکنش کمتری به تغییرات در شیوه فرزندپروری دارند. احتمالاً دشواری‌های رابطه‌ای کودکانی که به‌تازگی وارد سیستم شده‌اند، با وجود محیطی مثبت، به تغییرات درمانی مقاومت بیشتری دارد. ما در یکی از یافته‌ها متوجه شدیم که احساس امنیت مربوط به گذشته به نتایج مثبت برای نوجوانان بالغ پس از ترک مراقبت مربوط می‌شود. بیشتر مطالعات درباره مشکلات سلامت روان برای کودکان تحت‌مراقبت حد وسط را می‌گیرد، ولی تارن سویینی مطالعه‌ای گذشته‌محور و متقارن را گزارش می‌کند که سن پذیرش در سیستم مراقبت و حس امنیت در استقرار مکانی را نتایج مثبتی تلقی می‌کند. سویینی بحث می‌کند که بافرض آسیب‌پذیری و مشکلات پیچیده این جمعیت، ارزیابی سلامت روان‌شان حین ورود به سیستم مراقبت و ارزیابی‌های جامع توسعه کودکان، روابط اجتماعی و سلامت آنها لازم است. ما هم سنجش اجرای شناختی و حصول/اهمال تحصیلی را موقع ورود به سیستم پیشنهاد می‌کنیم، چراکه وقتی کودکی ترک‌مراقبت می‌کند شاخصی است که مدام درباره‌اش اظهارنظر می‌شود و می‌تواند گذار موفقی استقلال زمان بلوغ را پیش‌بینی کند. ما بدون مدارک اشتغال تحصیلی حین ورود به مراقبت نمی‌توانیم درکی واقعی از تأثیر تجربه مراقبت روی پیشرفت تحصیلی کودک داشته باشیم. تشخیص اینکه مسیر مراقبت چقدر بر نتایج برای این کودکان تأثیرگذار است، کار دشواری است. از این رو حصول تحصیلی این کودکان چندان امیدوارکننده نیست (در انگلستان، 13درصد کودکان تحت‌مراقبت گواهی عمومی تحصیلی را با نمره قابل‌قبول به‌دست می‌آورند که این آمار بین کودکان کل کشور 62درصد است)، ولی این هیچ شاخصی به ما نمی‌دهد که آیا تجربه مراقبت خط‌سیر موفقیت تحصیلی را برای این کودکان پیش از پذیرش در این سیستم بهبود بخشیده یا بدتر کرده.

 عوامل سازمانی 

چه عواملی خدمات ارائه‌شده یا خدماتی را که به جوانان داده می‌شود، تعریف می‌کند؟ برخی روانشناسان سطوح بالایی از دشواری‌های تحصیلی و آسیب‌شناسی روانشناسی را در کودکانی گزارش کرده‌اند که در سیستم مراقبت خارج از خانه نیستند ولی با خدمات اجتماعی در ارتباط بوده‌اند، یا حتی تماسی محدود با خدمات سلامت روان کودک و نوجوان داشته‌اند. این روانشناسان متوجه شدند که والدین برای مشکلات رفتاری و عاطفی ظاهراً از خدمات اجتماعی به‌عنوان خدمات خط‌‌مقدم استفاده می‌کنند ولی اغلب به وظایف مربوطه خود نزدیک هم نمی‌شوند. آنها با ضوابط اولیه خدمات اجتماعی هم خود را مواجه نمی‌کنند، و حتی حاضر نیستند جای خدمات اجتماعی، نیازهای سلامت روان را به‌رسمیت بشناسند. وقتی بحث کارشناسی می‌شود، مسئله رسمیت‌شناختن توسط مرکز روانشناسی‌ای و با پیمایش 440 مددکار کودکان تحت‌مراقبت که دانش و بینش خود را روی اختلال کمبود توجه بیش‌فعالی گذاشته بودند، تقریباً 30درصد این مددکاران از منابع محلی‌ای که ممکن بود از این کودکان و خانواده‌های‌شان حمایت کند، خبر نداشتند. از این رو، برای مثال، مددکاران بی‌تجربه از پروتکل‌های مشخص خدمات برای کودکان تحت‌مراقبت خبر نداشتند و چندان هم از اهمیت ارزیابی‌های روانپزشکی چیزی نمی‌دانستند. این مطالعه تحقیقات اولیه درباره دیدگاه‌های مددکاران را نسبت به نیازهای روانپزشکی کودکانی که تحت‌مراقبت‌های گوناگون خارج‌از‌خانه هستند، تأیید می‌کند.

یافته‌های تحقیقات دیگری از «اداره خدمات اجتماعی کودکان» فقدان ارزیابی‌ ساختارمند کودکان را نشان می‌دهد. استفاده از ابزار استانداردشده‌ای همچون «پرسشنامه توانایی‌ها و دشواری‌ها» می‌تواند با کمک مددکاران به شناسایی مشکلات سلامت روان منجر شود. این مطالعات چالش سازمانی پیش‌ِ رو درباره همکاری بین ارائه‌کنندگان سلامت، سلامت اجتماعی و تحصیلات را برای شناسایی مدیریت نیازهای سلامت روان کودکان، برجسته می‌کند.

سلامت روان جوانان پس از ترک مراقبت

دوره گذار از زندگی تحت‌ مراقبت به استقلال، با افزایش سطوح مشکلات سلامت روانی که توسط خودشان گزارش داده می‌شود، زمان آسیب‌پذیری برای کودکان تحت‌مراقبت است. پیشگوی کلیدی سلامت روان ضعیف در مطالعات مربوط به ریسک شامل سن بالا حین ورود به سیستم، کم‌توانی ذهنی، ناپایداری در محل زندگی و وقایع ناسازگار در زندگی می‌شود. این بحث هم مطرح شده که در پیشگویی سلامت روان در کودکان تحت‌مراقبت انباشت مصیبت مهم‌تر از انواع خاصی از آسیب یا رخدادهای آسیب‌زای منفرد است. در مطالعه‌ای شامل 106 کودک و نوجوان تحت‌مراقبت مشخص شد که آماده‌سازی مناسب برای ترک‌مراقبت، با نوجوان‌هایی که سن‌شان بالاتر است دوره گذار را موفقیت‌آمیزتر کرد. ترک‌مراقبت زودهنگام (در سن 16 یا 17سالگی) نتایج ضعیف‌تری داشت و این کودکان رفتارهای پرچالش‌تری را از خود بروز می‌دادند (همچون صدمه‌زدن یا سوءمصرف مواد). وقتی جوانی مستعد مشکلات سلامت باشد، می‌تواند روی قابلیتش برای فائق‌آمدن بر دوره گذار از مراقبت به استقلال تأثیر بگذارد و متقابلاً، این هم اظهار می‌شود که گذار از مراقبت به‌خودی خود می‌تواند به‌شکل ناخوشایندی روی سلامت تأثیر بگذارد. مسکن و جداسازی ضعیف می‌تواند روی سلامت روان جوان و استراتژی‌های غلبه‌کردنش تأثیر بگذارد. جوانانی که از محل زندگی‌شان راضی بودند و به‌خوبی با مسئله اسکان خود کنار آمده بودند به‌شکل مثبتی به سلامت روان خود نگاه می‌کردند. یک شبکه دوستی قوی، مهارت‌های خوب زندگی و مهارت‌های اجتماعی در گسترش تندرستی مثبت پس از ترک‌مراقبت اهمیت بالایی دارند. خدمات ترک‌مراقبت می‌توانند تاحدی به توسعه روابط و ایجاد عزت‌نفس جوانان کمک کنند.

اغلب به‌واسطه دغدغه‌های ذهنی مربوط به منطقه اسکان و کار این کودکان، سلامت جسمی و روانی افراد موقع ترک‌مراقبت نادیده گرفته می‌شود. یکی از روانشناسان با جوانانی که ترک‌مراقبت کرده‌اند و مددکاران‌شان در زمان ترک‌مراقبت مصاحبه کرده و متوجه شده 12درصد مشکلات سلامت روان آغازین بعد از 12 الی 15ماه به 24درصد رسیده. توضیح این افزایش شامل دشواری‌های پیچیده گذار پسامراقبت می‌شود.

آیا دشواری‌های دوران گذار از مراقبت بازتابی از دشواری‌های تجربه‌شده در دوران پیشامراقبت یا طی مراقبت است یا در واکنش به چالش‌های جدید گذار به زندگی مستقل است؟ یکی از پیچیدگی‌های جاافتاده برای کودکان تحت‌مراقبت با مشکلات سلامت روان این است که طی مرحله گذار از مراقبت به زندگی مستقل، پتانسیلی برای روی‌دادن گذاری دیگر وجود دارد؛ گذار از خدمات سلامت روان کودکی به بزرگسالی. این اتفاق اغلب در 17سالگی می‌افتد.

گذار از خدمات سلامت روان کودکی به بزرگسالی

 عوامل سازمانی 

در این باره مناظره‌ای وجود دارد که خدمات سلامت روان را چگونه باید برای جوانان سازماندهی کرد. روانشناسان معتقدند ازآنجا که بیماری روانی اغلب زمان بلوغ یا در جوانی توسعه می‌یابد، بهترین راه برای حصول اطمینان از درمان اولیه خدماتی است که به محدوده سنی 15 تا 25سال اختصاص داده شود. چنین خدماتی می‌تواند کارشناسی توسعه‌ای را به‌عنوان محدوده‌ای دربربگیرد که خدمات مناسبی را توسط خدمات سلامت روان کودکان و نوجوانان ارائه نداده و سن 18سالگی مرز باریکی برای خدمات مربوط به گذار است. روانشناس دیگری می‌پذیرد که برای جلوگیری و مداخله در مشکلات سلامت روان در آغاز زندگی باید سرمایه‌گذاری کرد ولی این بحث را مطرح می‌کند که اگر اختلال سوءمصرف مواد را کنار بگذاریم، میزان کلی اختلال روانپزشکی در هر مرحله از زندگی کمی متفاوت است و از این رو طراحی امروزی خدمات برای کودکان و نوجوانانی که ازنظر قانونی و اجتماعی از والدین خود مستقل شده‌اند، با خدمات مربوط به دوره گذار به دوران بلوغ در سن مسئولیت قانونی مناسب است. بحث او یکپارچه‌سازی و تقویت سیستم‌های جاری است. شاید مسئله اصلی این باشد که گذار، در هر مرحله‌ای که تعریف شده، لحظه‌ای از ارزیابی دوباره‌ وجود ریسکی را برای برخی از کاربران این خدمات درنظر گرفت که به سطح بعدی خدمات نیاز ندارند. در حالی که این می‌تواند نتیجه مثبتی باشد، اغلب می‌تواند درگیرکردن دوباره‌اش و سریعش با خدمات هم کار دشواری باشد. برای کودکان تحت‌مراقبت، دشواری مذاکره برای مسیری موفق ازطریق خدمات سلامت روان کودک و نوجوان، با فرض هزاران تغییر دیگری که در زندگی‌شان ممکن است رخ دهد، چیزی ترکیبی باشد.

در مطالعه‌ای تلاش شد عواملی که می‌توانند گذار از نوجوانی به بزرگسالی را در شهر لندن تسهیل کرده یا مانع‌شان شود، شناسایی شود. چهل‌دوتا از 65گروهی که به این پیمایش پاسخ دادند، نشان می‌دهند که 13 پروتکل گذار در حال اجرا بود و اگرچه این پروتکل‌ها اهمیت درگیری کاربران با خدمات را در فرایند گذار به‌رسمیت شناخته، هیچ‌کدام‌شان مشخص نمی‌کنند که کاربران خدمات چگونه باید برای گذار آماده شوند، آن‌هم با این شکاف بزرگی که در این پروتکل‌ها وجود دارد که چگونه باید تداوم مراقبت برای جوانانی که خدمات سلامت روان بزرگسالان را نمی‌پذیرند، تضمین کرد. محققین فرض را بر این می‌گیرند که نیازهای مراقبت و سلامت اجتماعی برای این گروه که خود را داخل شبکه مراقبت نگه می‌دارند، باید موضوعی با سیاست‌های فوری شود.

مدارک مشاوره‌ای نیو هورایزان اظهار می‌کند که «گذار از جوانی به بلوغ دوره‌ای است که تداوم مراقبت در آن به‌شکل به‌خصوصی اهمیت دارد؛ هرچند بارها به‌شکست منجر شود. نه‌تنها این مرحله برای جوان بحرانی و مهم است که برای والدین و خانواده‌اش هم اهمیت دارد.» مطالعه‌ای نشان می‌دهد که کمتر از 50درصد بالغینی که دوره گذار را طی کرده‌‌اند، در زمان خود مراقبت بهینه دریافت کرده‌اند. آنها در گذار از بلوغ به جوانی متوجه کاهش چشمگیر استفاده از خدمات متخصصین سلامت روان شدند که از 47.6درصد در آغاز به 14.3درصد رسیده بود. مشکلات سلامت روان بین جوانانی شایع بود که در دوران بلوغ مشکوک به آزاردیدن و رفتار بد بودند ولی کمتر از یک‌چهارم‌شان مشکلات سلامت روان داشتند و از خدمات غیرحضوری بهره برده بودند.

 جاده مراقبت 

گذار از خدمات دوره کودکی به بلوغ دشوار است، خواه خدمات سلامت روان باشد یا خدماتی که از کودکان مراقبت می‌کند. باید دقت کرد که تمام جوانان در گذار به زندگی مستقل نیازمند حمایت هستند. جوانانی که ترک‌مراقبت می‌کنند منابع کمتر و حمایت کمتری دارند و نسبت به جوانان عادی تمایل دارند در سنین پایین‌تر با دوره گذار مواجه شوند.

درک نتایج برای کودکان در سیستم مراقبت

نتایج درباره مراقبت از کودکان به دلایل زیر محدود است: بسیاری از جوانان تجربه تغییرات زیادی در جای زندگی را داشته‌اند، حرفه‌ای‌های مراقبت اجتماعی و سلامت از اصطلاحات علمی متفاوتی استفاده کرده‌اند، مجموعه سیستم‌‌ داده‌ها ضعیف بوده و دلایل پیچیده‌ای از چرایی ورود کودکان به سیستم مراقبت وجود دارد. هرچند مشخص است که جوانانی که از مراقبت سازمانی ترک‌مراقبت می‌کنند بیش از اندازه بیکار، بی‌خانمان، والدین جوان، ناتوان و فاقد کیفیت‌های رسمی و در زندان‌ها نشان داده می‌شوند. ازآنجا که تجربه جوانان و دلایل ورود به سیستم‌های مراقبت پیچیده است، عوامل کمک‌کننده‌ای برای دستیابی به نتایجی درباره تحت‌مراقبت بودن در دست نیست. با این‌حال، بسیاری از کودکان از سیستم مراقبت نتایج مثبتی را تجربه می‌کنند و سایر کودکان هم بااینکه با استانداردهای جمعیتی موفق نمی‌شوند، ولی تجربه‌شان در دوره مراقبت خط‌سیر اصلاح‌شده‌ای را نشان می‌دهد.

 ملاحظات روش‌شناسانه 

تمام تدارکات سلامت و مراقبت اجتماعی منابع محدودی دارند. ما برای تعریف استفاده مؤثر از این منابع محدود باید بدانیم چه‌کسانی و به‌ چه دلایلی مراقبت‌های مربوط به سلامت روان را می‌گیرند، هزینه‌های این مراقبت‌ چقدر است و تأثیر این درمان‌ها را تاآنجا که به شدت و محدودیت خدمات مربوط می‌شود، برای ترسیم موارد آینده خدمات مراقبت سلامت روان بشناسیم. برنامه «ارزیابی خدمات کودک و نوجوان» ابزاری است برای گزارشگیری از کودکان و مشخص‌کردن این موضوع که آیا در این گروه می‌توان به شاخص‌های معتبری دست یافت یا نه. این برنامه محدوده کامل خدماتی را که در بخش‌های عمومی در دسترس است، شناسایی می‌کند: سلامت، سلامت روان، سوءمصرف مواد، خدمات اجتماعی، آموزش و عدالت جوانان. این برنامه گرایش‌ها به‌سمت درمان، هزینه‌های پیش‌بینی‌نشده درمان و موانع استفاده از خدمات را هم بررسی می‌کند. نتایج این بررسی‌ها نشان داد که گزارش‌های استفاده از خدمات عمری به‌همان اندازه قابل‌اعتماد است که گزارش استفاده از خدمات سه‌ماهه آخر مفید بوده و کودکانی که خدمات محدودکننده و ناخوانده‌ای را گزارش کرده‌اند بسیار قابل‌اعتمادتر از خدماتی بوده‌اند که در محیط طبیعی‌شان ارائه شده.

با نگاهی به نتایج متوجه می‌شویم مراقبت توسط عواملی ازجمله سن ورود به سیستم، دلیل ورود به مراقبت، دوره حضور در مراقبت پیچیده‌تر می‌شود و اینکه کودکان تحت‌مراقبت گروهی را دربرمی‌گیرند که می‌تواند توصیف‌کننده شکست‌های جمع‌شدن دوباره (reunification failures) باشد- جای که بازگشت به مراقبت والدین منجر به شکست شده. در حالی که بیشتر کودکان وارد سیستم مراقبت می‌شوند تا از آنها دربرابر آسیب‌ها محافظت شود، یکی از مطالعات اخیر در ایالات متحده نشان می‌دهد که گروه قابل‌توجهی (18درصد) به‌خاطر مشکلات رفتاری وارد سیستم می‌شوند و برای کودکان 11سال به‌بالا، این نسبت تا 50درصد هم افزایش می‌یابد.

 جاده مراقبت 

شرایط زندگی کسانی که مراقبت موقت را ترک می‌کنند، آنها را در مخاطره بالایی از اختلالات عاطفی، رفتاری و سوءمصرف مواد قرار می‌دهد. هرچند، همه افرادی که مراقبت سازمانی را ترک می‌کنند این مشکلات را ندارند و پیشنهاد متخصصین این است که نظارت محتاطانه‌ای هنگام ورود و حین دوران مراقبت باید انجام شود تا شیوع، مدت و شدت مشکلات سلامت روان درک شود. آنها همچنین به درک نیاز محل مناسب برای کودکان تحت‌مراقبت موقت اشاره می‌کنند.

برخی از متخصصان در استرالیا متوجه شدند که افراد در سن بلوغ با مشکلات سلامت روان و مشکلات رفتاری محل زندگی ناپایدار و سازگاری روانشناختی ضعیفی با این محل داشته‌اند که نیازی ضروری را به گزینه‌های مراقبت جایگزین برای این افراد که در سن بلوغ هستند، نشان می‌دهد. آنها در این گزارش خود می‌گویند که سرپرستی موقت برای کودکانی با اختلال سلوک به شکست منجر می‌شود.

در سوئد هم مطالعه‌ای روی 718 جوان (با سن 25سال) که در دوران نوجوانی خود (13 تا 16سال) مراقبت خارج از خانه را تجربه کرده‌اند، تفاوتی را بین جوانانی که به‌خاطر مشکلات رفتاری در سیستم مراقبت قرار گرفته‌اند (مثل رفتارهای خلاف یا ازهم‌گسیخته در مدرسه) و کسانی که به دلایل دیگری در این سیستم وارد می‌شوند (مثل سابقه آزار، اهمال یا والدینی که ازنظر روانی ناپایدارند) نشان داده. افرادی که به‌دلایل رفتاری وارد سیستم مراقبت شده‌اند، درمقایسه با گروه سنی‌شان که در سیستم مراقبت نیستند، نرخ بسیار بالایی از مرگ زودرس (درمقایسه به 0.6درصد افراد عادی، 5.4درصد) درگیرشدن در جرم (درمقایسه با 16درصد، 75درصد)، بستری‌شدن به‌خاطر مشکلات سلامت روان (درمقایسه با 1درصد، 30درصد)، والدینی زودرس و موفقیت تحصیلی پایین (درمقایسه با 10درصد، 67درصد) را دارند. جوانانی که به دلایل دیگری وارد سیستم شده‌اند، نتایج بهتری دارند، برای مثال فقط 48درصد موفقیت تحصیلی پایینی دارند، ولی همچنان به‌شکل قابل‌توجهی بدتر از گروه همسن‌های عادی خود هستند. در سوئد، 65درصد تمام کودکانی که وارد سیستم مراقبت می‌شوند، بالغینی با پذیرش دلیل مشکلات رفتاری بودند (باید توجه داشت که سوئد متخلفین جوان بسیار اندکی در زندان‌های خود دارد و این جوانان مستقیم با سیستم سلامت در ارتباطند).

جوانانی که تحصیلات و آموزش ندیده‌اند و بیکارند

جوانان طی دوران مراقبت خود و حین ترک‌مراقبت به گروه‌های بدون تحصیلات و آموزش و بیکار تعلق دارند. درباره این جوانان تحقیقات لازم و کافی وجود ندارد، ولی گزارشی این اواخر منتشر شده که می‌گویند تقریباً 18درصد جوانان 16 تا 24درصد در انگلستان در این گروه قرار می‌گیرند. مطالعات در این باره نشان می‌دهد که وضعیت این گروه از افراد به نتایج ضعیف تحصیلی مربوط می‌شود و رفتارهای پرخطر در این مورد از 13/14سالگی خود را نشان می‌دهد. این رفتارها شامل کشیدن سیگار، امتحان‌کردن حشیش، درگیر شدن با گرافیتی و وندالیسم (خرابکاری) می‌شود. الکل در این مورد استثنا بود که باعث تشخیص کسانی که در این گروه قرار می‌گیرند و نمی‌گیرند، نمی‌شود. با عدم‌موفقیت در تحصیلات و سطوح نسبتاً وابسته به دشواری‌های سلامت روان که در تحقیقات نشان داده شده، این احتمال وجود دارد که افرادی که ترک‌مراقبت می‌کنند، بیش از اندازه معمول در این گروه دسته‌بندی می‌شوند.

نتیجه‌گیری: ابعاد مشکل

آمارهای اخیر دولت نشان داده که در سال 2008 در انگلستان 59.500 کودک تحت‌مراقبت وجود داشته‌اند. با این فرض باید حتماً این را فهمید که افراد حاضر در سیستم مراقبت چگونه توانسته‌اند موفق شوند. این مسئله ذات فرد، ویژگی‌های تجربه‌اش در دوره مراقبت، میزان سلامت و تحصیلش و کیفیت حمایتی را که در دوران گذار از مراقبت به زندگی مستقل تجربه کرده، دربرمی‌گیرد. شاخص‌های فردی و اجتماعی برای توسعه ظرفیت عاطفی یا انعطاف‌پذیری و نتایج موفقیت‌آمیز چیست؟ جوانانی که ترک‌مراقبت می‌کنند و سرمایه عاطفی و سلامت روان‌شان مشکلی ندارد، در تحصیلات پیشرفت می‌کنند، وارد آمار جرم و بزه نمی‌شوند و قادرند با حمایت زندگی مستقل خود را حفظ کنند. تحقیقات تا امروز اظهار می‌کنند که ورود اولیه به سیستم مراقبت، مراقبت خارج از خانه توسط خویشاوندان، ثبات محل زندگی موقت و حس شخصی از امنیت این نتایج موفقیت‌آمیز را بیشتر می‌کند. این مؤلفه‌ها سلامت عاطفی و موفقیت تحصیلی را افزایش می‌دهند. هرچند، مطالعاتی که شیوه‌های متفاوت‌تری را به‌کار می‌برند لازم است این شاخص‌ها را تأیید کرده و مسیرهای ترجیحی را ازطریق مراقبت وابسته به دلایل مربوط به سن ورود تا مراقبت خارج از خانه جدا کنند. برای مثال، بااینکه مراقبت خارج از خانه توسط خویشاوندان ظاهراً بهترین نتایج را برای تمام کودکان تحت‌مراقبت دربر دارد، ولی مدارک واضحی وجود دارد که نشان می‌دهد این رویکرد موفقیت کودکان بزرگ‌تر را که اختلال سلوک دارند، محدود می‌کند. بنابراین باید برای توسعه سیاست‌ها در این سیستم ضوابط خاص‌تر و شاخص نتایج موفقیت‌آمیز که می‌تواند ظرفیت عاطفی را بیشینه کرده، شناسایی شود.

منبع: https://health-policy-systems.biomedcentral.com/

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!